کتاب گل آفتابگردان

اثر ویلیام کندی از انتشارات نگاه - مترجم: غلامحسین سالمی-ادبیات کلاسیک

Ironweed, William Kennedy

عنوان: گل آفتابگردان؛ ویلیام کندی؛ مترجم: غلامحسین سالمی؛ تهران، نگاه، 1383؛ در 319 ص؛ شابک: 9789643511715؛ موضوع: داستانهای نویسندگان امریکایی قرن 20 م


خرید کتاب گل آفتابگردان
جستجوی کتاب گل آفتابگردان در گودریدز

معرفی کتاب گل آفتابگردان از نگاه کاربران
دختری که در تردیدهای شخصی خود دست و پا می زند، شادی و غم فزاینده ای را احساس می کند که هر یک به نوبت خودی نشان می دهند و او نمی داند که تا چند لحظه بعد کدامیک بر وی غلبه خواهد کرد.

معتقدم آدم وقتی می میره که دیگه نتونه تحمل کنه. به نظر من ما تا جایی که جون داریم تحمل می کنیم ، بعد هر وقت نتونستیم تحمل کنیم می میریم.

می دونی، یه شاعر بزرگ یه مرتبه گفت که عشق از راه چشم وارد می شه.آدم باید حواسش رو جمع کنه که زیاد نبینه. آدم باید جلوی اشتهاش رو بگیره. دنیا برای بیشتر ما آدما زیادی قشنگ و اغوا کننده است. می تونه با زیباییش نابودمون کنه.

مشاهده لینک اصلی
صبح زود کریسمس قبل از اینکه خانواده ام بیدار شوند و من خود را با یک رادیاتور گرم با تمام امکانات مدرن یک خانه گرم می کنم و تمام نیازهای واقعی من تحت پوشش قرار گرفته است. نه شخصیت فرانسیس فیلان، که پس از 22 سال در سال 1937 به آلبانی نیویورک بازگشت. او به این داستان، سومین سریال آلبانی که در 3 سال گذشته با جزئیات پیچیده ای درباره تاریخ، مردم و جغرافیای جسمانی یک زمان و مکان سخن می گوید، می گوید. این یک داستان در مورد بازگشت به خانه است و یک گزارش کاملا غیرقانونی از بی خانمان بودن: آن را تصور می کند که چه چیزی درست در مورد آنچه که این ارواح فقیر به جاده ها و آنچه آنها را نگه می دارد در آن وجود دارد. این در تصاویر زرق و برق دار و نوشتن زیبا، از دیدگاه قدرتمدار قدیم گفته شده است. نتیجه درک طبیعت بشر، شرایطی است که ما را دامن می زند و مبارزهی قدرتمند برای رستگاری (عناصری که من بیشتر در رمانها دنبال می کنم). این فرانچس (Franny) اولین بار از مهاجران ایرلندی، 58 ساله متولد شد و پس از فرار از Albany بومی خود، احتمالا برای فرار از افکار عمومی خود را از یک حشره در طول حمل و نقل راه آهن و خصوصی خدایان خود را از با توجه به غم و اندوه، نوزادش را از بین برد و او را در یک تغییر پوشک تغییر داد. فراننی هنوز از لحاظ فیزیکی قوی است، هرچند که در راه همه ی هوگوین ها فرو رفته و درهم ریخته است و روودی (23) خود را همراه خود می بیند، به عنوان \"ساده\"، ناامید به عنوان فرانسیس خود را از دست داده، هرچند تا حدودی جوان تر از مرگ سرطان ، شناور در جهل و نادانی، با حماقت، نعناع، ​​شفابخش و با توجه به گناه بر گمراهی او؛ و در عین حال چیزی در او وجود داشت که فرانسیس را در معرض دید قرار داد. هر دو می دانستند که عتیقه، تابوها، پروتکل بمب ها را دقیق می دانند. ما (من) تمایل به فراموش کردن این دارد که همه انسانها حتی بوم، انسان هستند همان طبیعت پایه Francis یک زن، هلن (ص 55) که اولین عشق واقعی او \"سالم\" او را در آغوش شدید او، اما پس از آن او را از دست دادن و آغوش گرفتن و اجازه می دهد تا او را پایین اسلاید پایین تا امید در حال مرگ او . Helen بدون شک، آن است که او زمانی بود که او ملاقات فرانسیس ... هلن انفجار زندگی حافظه غیر قابل تحمل و شادی غیر قابل تحمل بود. \"بسیاری از پایین و outers در این کتاب خوب، مانند کلارا، که فرانسیس (p 78) می گوید: \"منحنی زندگی او: کودک مورد علاقه پاداش را دوست دارد، می رود طرفدار است، بی قرار است، ازدواج می کند و بچه ها را می سازد، چاکرا، طرفدار دوباره، بیمار است، اما واقعا بیمار، گرفتن پیر، زخمی شدن، قفل کردن بر روی جک، چرخش هیولا. اما بیشتر او دندان ها را بدست آورده است. و آن مو: شما او را به یک فروشگاه زیبایی می آورید و به او مارسل می دهید، همه چیز درست است؛ او را در دوزهای جدید، پاشنه بلند و تارهای ابریشم قرار دهید؛ و هی به آنها نگاه می کنید، و آن پای: پوست بر روی آن روشن است. \"فراننی این فرصت را برای رستگاری می بیند، اما برای خود آسان نیست. در اینجا در مورد کاتولیک های ایرلندی خیلی مهم است، هرچند سنگین نیست دست و بسیار تازه، مانند فراننی تصور مادر خود را در طول تصور خود (ص 99) â € œâ € |. احساس تاسف برای این زن، که توسط زوج های خود نوازش و کشیش های خود خواسته شده است. فرانسیس احساس می کرد که جسد تازه خود را از عهد الهام گرفته است که همه جا او را سوراخ می کند و با سال ها سخت می شود تا زمانی که حس تنهایی خفه شد و بدن او خونریزی و سرد به عنوان یک فرشته گرانیت بود. وای و این فقط بخشی از یک جمله است! یک بار در زمان (1983 یا 1984) وقتی که در لوئیزویل زندگی میکردم، این کتاب را با محبوب جک نیکلسون و مریل استریپ در فیلم دیدم. همسر من و من طرفداران بزرگ (به خصوص مریل) بودیم و خوشحالم که سال های مداخله من عمدتا حافظه من را پاک کردند (از جک قطعا)، بنابراین می توانم از طرح این کتاب لذت ببرم. بنابراین با لذت تازه ای بود که در این کتاب به آن اشاره کردم که در آن فرانسیس در عین حال عصبی است تا خانواده ای را که 22 سال قبل از آن رها شده است، بگذراند. آنها به طرز شگفتآور، در یک صحنه لمس آمیز آمرزش و احساسات مخلوط که ما امید می گیریم، شگفت آور است (و فراننی در یک حمام شاداب می شود و برای اولین بار در یک مدت بسیار طولانی می شود). ما برای دیدار با پسرش بیلی (از بزرگترین بازی Billy Phelanâ €، دوم در سه گانه آلبانی) دوباره ملاقات کرد. همسرش آنی هنوز هم ازدواج نکرده و زیبایی تلخی او را تازه، فیزیکی و معنوی می بیند. به نظر می رسد او هرگز به کسی که حتی فرزندانش هم گفته است، آن ها را ندیده است. این عشق خالص و ناراضی، امید فرانسیس را می بخشد، و او با خانواده ی رها شده اش به یک وعده ی شگفت انگیز نشسته است. اما متأسفانه، در آستانه اعتراف کامل، احساس نارضایتی و ناامیدی را از خود نشان می دهد و گناه وی از مصالحه جلوگیری می کند (ص 160): «هیچ راهی نبود که او بتواند همه چیز را که او را در اینجا آورده بود، نشان دهد. این بدین معنی بود که جمع آوری نه تنها از همه گناهان، بلکه تمام رویاهای فراری و فروتنی او، تمام جنبش تصادفی خود در سراسر کشور و عقب، تمام بازگشت او به این شهر تنها باقی می ماند بدون آنکه برای دیدن او، آنها، بدون همیشه دانستن چرا او آن را انجام داد. این بدان معنا بود که تشخیص کامپوزیت او

مشاهده لینک اصلی
یک وقت پیش یک مرد در منطقه ما یک شکار گوزن کوچک پسر را در صبح زمستانی سرد گرفت. پسر باید حدود 4 سال داشته باشد. او به خواب رفته بود و زمانی که پدر برای مدتی به سمت چماق زدن گوزن رفت، در صندلی ماشینش گرفتار شد. وقتی برگشت، پسر رفته بود. او بعدها پیدا شد، نه خیلی دور از کامیون، منجمد شده بود. من فقط می توانم غم و اندوه را تصور کنم که این مرد فقیر باید تجربه کرده باشد. در بالای آن، او به اتهام کشتار بی رحمانه متهم شد. در صبح محکومیتش، مرد به دوستانش گفت که برایش وقت میگیرد، اما فقط میخواهد به نقطه ای برود که کودکش فوت کرده است. وقتی او آنجا بود، زندگی خود را برداشت. من این مرد را برای آنچه که انجام دادم قضاوت نمی کنم. واقعیت این است که من احتمالا همان کاری را کرده ام که برای من اتفاق افتاده است. چطور می توان زندگی خود را به عنوان یک مسئول مسئولیت پذیر کرد، پس از آن چیزی را که به آن بالغ می شود، بازگردانید؟ این احساس تنبیه به «یونوهید» است. این داستان تاریک، کثیف، غم انگیز و غم انگیز است. فرانسیس فیلن در دوران بسیار دور از شرایط موجود بود اما در نهایت خود را در تلاش برای رفتن به خانه پیدا کرد. ما در مورد بسیاری چیزهای احمقانه نگران هستیم، اما فران و هموطنانش تنها در مورد دو نگرانی: 1) امشب کجا امشب بخوابم؟ و 2) کجا و کجا چیزی برای خوردن پیدا کنم؟ این سطوح بسیار پایه در سلسله مراتب نیازهای Maslow است. با این حال، فرانسیس در مواجهه با پذیرش و عشق از خانواده اش که 22 سال قبل از آن رها شده است، نشان می دهد که امیدوار است زندگی عادیتری داشته باشد. من این کتاب را فقط به کسی توصیه نمی کنم. این به زیبایی نوشته شده است، اما با یک داستان تاریک و خیره کننده در میان اعضای نشاط بخش جامعه برخورد می کند. در مورد آن کم نور دلسوز و خوشحال نیست. این حادثه ای طولانی است که از طریق درد و غم و درد فراوانی پیش می آید و حتی یک زنگ خطر امید پیدا می شود. با این وجود، کتاب به پایان می رسد با ما داشتن دلیل برای امیدوارم که فرانسیس در نهایت می find a modicum از صلح در پناه عشق خانواده اش. من خیلی از این کتاب در بسیاری از سطوح آموخته ام. من خوشحالم که آن را بخوانم، حتی اگر یک رمان تیره و تا حدودی افسرده است. من فقط نمی توانم زندگی نوعی زندگی را که این افراد بی خانمان زندگی می کنند زندگی کنم. من برای آنها خیلی غمگین هستم

مشاهده لینک اصلی
چند هفته پیش تصمیم گرفتم که تمام برندگان جایزه پولیتزر را برای داستانی بخوانم، از سالی که من متولد شدم (1984) و ادامه دادم. من همیشه می دانم چه اتفاقی می افتد، ترکیب نویسندگان و مطالب متنوع است و من در نهایت به خواندن برخی از چیزهایی که می دانم باید به مدت طولانی داشته باشم. Ironweed، همانطور که شما ممکن است دریابید، برنده سال 1984 بود. در آن، کندی داستان پدری را که یک بار به عنوان یک بازیکن خوش تیپ و یک مرد خانوادگی بود، اما همه چیز را در نتیجه یک سری حوادث و تصمیمات ضعیف از دست داد. . این رمان به بررسی شیوه هایی است که بشریت، ثروت، راحتی، دین، اخلاق، صمیمیت و هویت هر یک نسبت به فقر و نزدیک بودن شخصیت هایش وجود دارد و توسط آن رنگ می شود. این رمان غم انگیز، طنزآمیز، غم انگیز و امیدوار کننده در حال چرخش است، اما همه این تناقضات را با شکوه تطبیق می دهد، زیرا کندی به طور باورنکردنی در ارائه خواننده به یک لنز از طریق آن، به درک هر وجهی که ارائه می دهد، می پردازد.

مشاهده لینک اصلی
این رمان برنده جایزه پولیتزر درست مثل آهنگ تام وایس است. پروس دوست داشتنی است و کاراکترها پایین و خارج می شوند. این داستان فرانسیس فیلان، یک زوج الکلی است که در سال 1938 به زادگاهش، آلبانی باز می گردد. او در سال 1938 با همراهش همراه شده است، هلن، یک راننده الکلی دیگر. در آلبانی، فرانسیس به مقابله با ارواح گذشته اش، گناه، رنج و ناراحتی می انجامد. کندی فرانسیس و هلن را شکست می بخشد گرما و زیبایی کاملا آزاد از قضاوت و احساسات.

مشاهده لینک اصلی
پروژۀ این کتاب خیلی زرق و برق است و من می توانم تقریبا نادیده بگیرم که آن را در مورد یک خرس مست، خشونت آمیز، خشمگین، تند و زننده، دوستان و دوستانش، و عوامل آنها. تقریبا. شاید پس زمینه کافی نداشته باشد تا شخصیت های مورد علاقه را تشخیص دهد؟ یک کتاب واقعا کوتاه است و من احساس می کنم بعضی از بخش های مهمی از دست رفته یا شاید به آنها اشاره شده است و من به اندازه کافی روشن نیستم که آنها را انتخاب کنم؟ چرا این حشره برای همه جذاب بود؟ چرا باید در مورد او گریه کنم؟ چه چیزی از دست رفته است؟ من در صفحات اول چند بار هیجان زده شدم زمانی که ارواح قربانیان بمب نشان می دهند؛ من فکر کردم شاید نویسنده به چیزی متفاوت، واقع گرایی جادویی کمی غیرمنتظره برای زنده ماندن داستان افسردگی غم انگیز بپردازد. اما جسد فقط با ارواح بحث می کند که چرا او در کشتن آنها توجیه شده است، او کمی خودآزاری، کمی خودآزاری، اعتراف می کند که بازنده و گناه است همه او را ترک کرده است، اما آن را حلقه های بیش از حد توخالی، مانند هس واقعا فقط زندگی وحشتناکش را تحسین می کنید. آیا نویسنده سعی داشت بمب را با این آشکارا آشکار سازد؟ آیا او در تلاش بود تا شیوه زندگی بامزه را منحرف کند؟ آیا نویسنده سعی کرد کانال Steinbeck را نابود کند؟ من نمی دانم، اما بسیار خسته کننده بود. تعطیل پایان یافت! این حشره باید در یک نهر خورده باشد، که منجمد شده است، مثل اینکه او سزاوار است. در عوض او پس از 22 سال غیبت، خانه را ترک می کند و خانواده اش را ترک می کند و فقط با آغوش باز به خانه می آید و برای او تخت می کند! بدیهی است که من نمی توانم کمک کنم ولی از دیدگاه دیگر نسبت به یک زن در سال 2011 این مطلب را بخوانم و به همین دلیل واپسین واپسین در بازگشت فریبنده او به نظر می رسد بسیار قدیم و مودبانه و خود شکست خورده است. مادربزرگم در سال 1938 وقتی که این تنظیم شد، یک بزرگسال بود و او نمیتوانست بمب را به طور غیرقابل قبول و با مهربانی از پیشنهاد صلح خود پذیرفت. ممکن است او با ترکیه با او برخورد نداشته باشد، همانطور که من می خواهم، اما او قطعا نمی خواهد آن را برای او پخته و از او بخواهد که بماند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گل آفتابگردان


 کتاب رختکن بزرگ
 کتاب عشق و جنایت در سیسیل
 کتاب عروسکی در باغ
 کتاب رمانتیسم
 کتاب I Know Why the Caged Bird Sings
 کتاب غزلیات سعدی