کتاب پیرمرد و دریا

اثر ارنست همینگوی از انتشارات افق - مترجم: نازی عظیما-ادبیات کلاسیک

رمان پیرمرد و دریا یکی از مشهورترین رمان‌های ارنست همینگوی است؛ داستان این رمان درباره یک پیرمرد ماهیگیر است و داستان بزرگترین صید او را روایت می‌کند. وقایع و اتفاق‌هایی که در این رمان رخ می‌دهد همگی ساده و باورپذیر هستند که این از نکات مثبت این رمان است. ارنست همینگوی در رمان پیرمرد و دریا، پیروزی و شکست را به صورت واقع‌گرایانه‌ای ترسیم می‌کند که این امر باعث جذابیت این رمان شده است.


خرید کتاب پیرمرد و دریا
جستجوی کتاب پیرمرد و دریا در گودریدز

معرفی کتاب پیرمرد و دریا از نگاه کاربران
بلافاصله بعد از خواندن این مطلب، من بین 3-4 ستاره بحث کردم، بعد از بازتاب بیشتر، من در حال بحث بین 4 و 5 ستاره هستم! بنابراین در حال حاضر، من آن را در 4.5 قرار داده اما ممکن است بالا برود. پیرمرد و دریا داستان کوچکی است که من مطمئن هستم می تواند به معنای چیزهای مختلفی برای بسیاری از مردم باشد، به ویژه بسته به اینکه در آن زندگی می کنید وقتی خواندن آن را می خوانید. پروس ساده است اما افکار عمیق را تحریک می کند. موضوعات زیادی از جمله قدرت در دوستی وجود دارد، چگونه عزت نفس می تواند پرداخت شود، چگونه قهرمانان می توانند انگیزه و چگونه کوسه ها (انسان یا ماهی) می توانند برای محافظت از تلاش های خود را محافظت کنند. مورد علاقه من هر چند بود که چگونه داستان نشان داد که قدرت و شرافت را می توان هنوز در حالی که گذشته گذشته، و پل ها و میراث هایی که می تواند از طریق نسل ها جعل است. فرهنگ آمریکایی جوانان بیش از هر چیز ارزشمند است و اغلب مردم آنها را به سن بلوغ رها می کند. این داستان توانایی مبارزاتی را که پیر شدن دارد، قدرت می دهد. برای من سه کاراکتر اصلی در کتاب وجود داشت. سانتیاگو که نمایانگر سن، مانولین که سالهای نوجوانی را نشان داد، و جو Dimaggio که نشان دهنده سن متوسط ​​است. من جو DiMaggio شخصیت را در نظر می گیرم زیرا او قهرمان و الهام بخش Santiagos است. او در طول تمرین خود از او و بیس بال فکر می کند. مردم Joe DiMaggio را بخاطر ناکامی استخوان ها نوشتند، اما او به عقب بازگشته و به یانکی ها پیروزی برد. در بیس بال (و بسیاری از مشاغل دیگر) حرفه شما در سن نوجوانی است. مبارزه جو DiMaggios شبیه به آنچه سانتایوگو تجربه کرده است و سانتیاگو به خاطر درد و درد او از او فکر می کند. سانتیاگو، قهرمان ساله ما تنها پس از شاگرد جوان خود، مانولین، تنها به دنبال ماهی می رود تا به قایق دیگری برسد زیرا Santiagos @ luck @ از بین رفته است. شانس اینجا جوانان است سانتیاگو توسط خودش تنظیم می کند و دورتر از آنچه قبلا در تصمیم خود برای گرفتن ماهی است، دورتر می شود. او مارلین بزرگ را می کشد اما نمیتواند او را باز کند و ماهی او را دورتر و دورتر از دریا می برد. سانتیاگو برای ماهی بسیار احترام قائل است و او را نیز قدیمی می داند؛ زیرا او عاقلانه تر و متعهدتر از ماهی های دیگر است. با احتیاط و خودمحور، او مطمئن است که این مبارزه به مرگ یکی از آنها پایان خواهد یافت. مانولین شخصیتی است که نشان دهنده نوجوانی است. او شاگرد شاگردی Santiagos است. در حالی که بزرگسالان به طور موفقیت آمیز برای دیدن ارزش کمتر در گذشته از نخستین آنها، مانولین ارزش زیادی در سانتیاگو به عنوان یک معلم و یک دوست به چشم می خورد. بیسبال یکی از چیزهایی است که شکاف سنشان را در بر می گیرد. آنها واقعا یک شرکت دیگر را دوست دارند. همانطور که همینگویج جو DiMaggio را به این داستان اضافه کرد، چیزی است که واقعا برای من ساخته شده است. شما نباید سالخوردگی را در نظر بگیرید که در بسیاری از حرفه ها شسته شده است، اما این بدان معنی نیست که شما ارزش خود را از دست داده اید و استفاده از DiMaggio واقعا به این خانه رسیده است. میراث او از طریق مانولین به عنوان Santiagos در مقیاس کوچک زندگی می کند. ما نمی توانیم یک DiMaggio باشد، اما همه ما می توانیم مستحکم باشیم. این من را از این داستان کوچک بسیار دور برداشت.

مشاهده لینک اصلی
من عاشق کلاسیک کوتاه، عملا فورا روشن اعتبار! با این حال، حتی ممکن است آنهایی که کوتاه می شوند، بتوانند از آن استفاده کنند اگر شما برای آنها مراقبت نکنید. جسور کنراد قلب تاریکی یک مورد است، آن را یک مبارزه تیتانیکی بود برای من برای رسیدن به و شما معتاد به بررسی خود را از آن را به دلیل من تمسخر به یک کلاسیک نیست. آنها در تمام این زمان ها بوده اند و هنوز هم بعد از اینکه کویل های مرگ زا را از هم جدا کردند این اساسا مثل یک غذای خوب است که من با من موافق نیست. حالا چه چیزی را قبل از اینکه شروع به پریدن کردی، مرور کنم؟ آه آره، پیرمرد و دریا. در مقابل این به نظر می رسد مانند یک داستان ساده از سانتیاگو، یک ماهیگیر قدیمی که در اسکایپ کوچک خود به دریا می رود، با ماهی های مگاء XXL روبرو می شود و به دنبال سرازیر شدن می افتد، همانطور که کاپیتان آخاب را هدایت می کند. او موفق به کشیدن ماهی تنها برای پیدا کردن آن است که معادل ماهیانه از آرنولد شوارتزنگر است، زمانی که او شروع به کشیدن او و skiff خود را دور به دریا برای روز است. خیلی پس از آن اتفاق می افتد، اما من آن را برای شما برای پیدا کردن برای خودتان، آن را واقعا یک نخ ریسی است. طرح فقط سطح آن هر چند، شما می توانید آن را در عرض چند ساعت خوانده شده و یک زمان بسیار خوبی با آن است با این حال، برای به دست آوردن بیشتر از آن شما مجبور به فکر می کنم در مورد آنچه که همه این به این معنی است، تم ها نشان می دهد نمادین و غیره. تم ها در مورد اراده غیر قابل انکار انسان، انسان علیه طبیعت، وسواس، وفاداری و غیره کاملا آشکار است، اما تم های مذهبی، نقوش و سایر زیرشاخه های تمثیلی عمیق تر است و من باید تحلیل های آنلاین را به طور کامل درک کنم. در کتاب تنها چند کاراکتر وجود دارد (به استثنای ماهی). در کنار سانتیایگو قدیمی پسر مانوولین پسر وفادار و باهوش است که در ابتدای و پایان داستان، ظاهری شایسته در داستان دارد و احتمالا قلب کتاب است. خود سانتیاگو بسیار معتقد است، هر چند او کمی عجیب و غریب می شود زمانی که او تنها در دریا است. او حتی بیان می کند: «دست انداختن به معنای جدید». تجربه خواندن شگفت انگیز است، اما روایت قدرتمند جذب و جوی است. من در حال گوش دادن به این در فرمت کتاب صوتی در حالی که رفت و آمد به کار (یک سفر یک ساعته) و برای مدتی احساس کردم که من به تنهایی در دریا به تنهایی در ترافیک گیر دادم. مطمئنا یک کتاب را در آینده خواهم نوشت. چند بار. توجه: من در واقع کتاب صوتی را در یوتیوب یافتم، من در مورد جنبه های حق نسخه برداری آن مطمئن نیستم، بنابراین من پیوند را نمی توانم ارائه دهم. اگر شما علاقه مند هستید فقط به دنبال \"پیرمرد و دریا\" - توسط چارلتون هیستون سخنرانی کنید. بله، چارلتون هیستون! من نیمی از او انتظار داشتم که بخشی از دریا و ماهی را با دست بچرخانم اما این یک کتاب متفاوت است که من حدس می زنم. کار هنری توسط RHADS در هنرهای انحرافی

مشاهده لینک اصلی
پیرمرد و دریای اطراف. اراده. تجربه. روح. در مورد این کلاسیک بسیار شناخته شده است. و من مربوط به ماهیگیری نبودم. @ دریا زندگی است و من با آن هستم @ آرامش قریب به اتفاق در وسط دریا وجود دارد. امواج ساکت تر هستند، شما بر خلاف خواهرهای خود در ساحل، شما را خیره می کنند، آنها اغلب شما را غرق می کنند که باعث می شود شما تعجب می کنید که آیا آب مشابه آن بود. خیلی شبیه پیری است شما شروع به آرامش میکنید، پر از خودتان هستید، هر روز از خودتان استفاده میکنید. و همانطور که چشمانتان را در پیشانی خود قرار می دهید، به طوری که پیدا کردن تنهایی با ذهن شما، همه چیز را کند می کند، بیشتر حل می شود. آرامتر جریان ها مانع از آن نمی شوند، فقط فضای بیشتری را می گیرد. حکمت، به طوری که آنها آن را می نامند. زندگی مثل این است، شما شروع به کم عمق می کنید، اما همانطور که روزانه به آنجا می روید، شما از ساحل دورتر می شوید، به بخش عمیق تر دریا، عمق نفوذ ذهن شما می رسیم. سانتیاگو به نقطه ای از زندگی خود رسیده است که جسد نمی تواند از قدرت روح او برخوردار باشد. خطوط پیشانی او این را نشان می دهد. اما به هر حال بدن هرج و مرج، روح به نظر نمی رسد. این نیز ناراحت نیست که او فقیر است و قهوه می تواند یک وعده غذایی باشد که تمام روز را تمام کند. یکی نیز شکایات را نمی شنود که دمپایی های لاستیکی در جای پای او قرار می گیرند. در اینجا او با روح بی قاعده خود روبرو می شود، مهربانی را در میان همسالانش می بیند، اما نگرانی خود را از دست نمی دهد، اما قرض می گیرد، اما گریه نمی کند. چون او می داند تا زمانی که نفس بکشد، دریا باید برای او فراهم کند. او بر روی سلام و مهارت های ماهیگیری خود نگه می دارد. قایق او، یک دوست که بر آن تکیه می کند. مانند قایق او نشان می دهد که چوب آن توسط باد و نمک دریا تحمل می شود. و برای اینکه این مرد را از عقل خود بیرون بکشد، چند بارارکادو بود؟ صد ممکن است سه یا چهار نفر از این کوسه ها نمی توانند این مرد را از قایق خود خارج کنند. و به همین ترتیب ساختار ثابت این داستان می رود. کیفیت اولویتی که در بخش اول کتاب وجود دارد، ذاتی است. من خودم این سوال را مطرح کردم - چه چیزی با ماهیگیری خیلی هیجان انگیز است؟ اولین همینگوی من و او مرا خسته می کند ساختار داستان آنجا بود. من عکس روستای ماهیگیری خود را، تقریبا با تیم بیس بال مورد علاقه خود را دوست دارم. آه، بله، پایدار اما slooow. فقط بعد از اینکه من شروع به جمع شدن کردم، نیمه دوم به پایان رسید. در نهایت، برخی از اقدام با ماهی! (حالا من تعجب می کنم که چرا آن مرد قدیمی و ماهی به جای آن نیست). مانند ماهیگیران جوان این روستای خواب آلود، به این مرد احترام می گذارم که هیچ وقت از شر این شانس ها فاصله نگرفت. در نهایت، متوجه شدم که همه چیز با نیروی بی رحم برطرف نمی شود، تجربه هزینه ها بهتر است. من حدس می زنم این درست است، با سن می آید عقل، به عنوان یک شراب خوب است.

مشاهده لینک اصلی
پیرمرد و دریای عمیقا منعکس کننده و بدون شک یکی از بهترین رمان های نوشته شده توسط نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی است. شخصیت اصلی، یک ماهیگیر قدیمی به نام سانتیاگو، تلاش می کند تا هفتاد و چهار روز زحمت بی پایان در دریا را با یک قاطعیت کامل به آنجا برساند تا بتواند تا آنجا که ممکن است به جریان خلیج فارس برسد. به عنوان شانس آن را داشته باشد، یک مارلین غول پیکر خود را در روز هشتاد و پنجم می گیرد، اما ماهی تقریبا هجده پا در طول و وزن چندین پوند است. بنابراین، به جای آن که ماهی را از آب بیرون بکشد، ماهی به پایان می رسد تا قایق سواری خود را بپوشاند، در حال شنا در برابر جریان، به سوی شمال غربی. به مدت سه روز، سانتیاگو نشستن برگزاری خط، تحمل درد در دستانش، زخم و درد از همه، افشای افکار خود را در یک مکالمه. در پایان این طلسم، سانتیاگو مارلین را با یک هارپون می کشد و آن را به اسکایپ متصل می کند، اما نه قبل از خروج از یک دنباله خون در آب که به دنبال جذب یک مدرسه کوسه ها می شود. آیا سانتهو هرگز قادر به رسیدن به ساحل خواهد بود؟ چه کسی برای کشتن او اتفاق می افتد؟ در یک طرف، همینگوی یک مرد تنهایی را در برابر یک ماهی غول پیکر در وسط یک جریان می کشد و مبارزه را به عنوان یک انسان در برابر طبیعت، که در آن مرد باید در نهایت به قدرت طبقاتی، برسد. این هرگز آشکارتر از زمانی است که سانتیاگو می گوید، \"فیش، من با شما باقی می ماند تا من مرده @؛ جایی که او قبول می کند که ممکن است او در نهایت منجر به مرگ او شود. و با این حال، در سطح دیگری، Himingway برخی از تصمیم گیری و احساس غرور و افتخار از ماهیگیران قدیمی است که او را به مبارزه برای سه روز در برابر همه شانس. گاهی اوقات او متوقف می شود تا دشمن خود را تحسین کند؛ â € œFish، من شما را دوست دارم و به شما احترام بسیار @؛ اما او هرگز قصد خود را برای کشتن ندارد. â € œMan برای شکست ساخته نشده است، â € او به خود می گوید. پیام در تمام رمان روشن است، نیروهایی برای مقابله با حل و فصل مردانه وجود دارد، اجازه دهید آنها از طبیعت و یا شیطان های او درونی باشد (\"من امیدوارم که آن رویا بوده است و من هرگز ماهی ها را نمی کشیدم و تنها بودم ماهیگیر می گوید در تختخواب در روزنامه ها می گوید)، اما اگر او مصمم باشد، می تواند از تمام موانع عبور کند. من با پیرمرد موافقم که او می گوید: \"ممکن است به اندازه من فکر نکنم، اما من می دانم که بسیاری از کلاهبرداری ها و من قطعنامه ای دارم\".

مشاهده لینک اصلی
â € œYet هر کسی چیزی که او دوست دارد را می کشد. â € Oscar WildeBloodsports این ورزش نیست. این ماهیگیری واقعی است. برای بقا: او، و کسانی که خرید خود را گرفتن. اما این می تواند خونین باشد. به عنوان یک شهر کوچک همه چیز، خرید برای گوشت و ماهی sanitized - منظم جمع شده، زده، شسته شده، و قصابی - آسان برای من فراموش کرده ام که از آن آمد. همینگوی من را به واقعیت خام چیزی که من می خورم و از آنانی که کثیف می کنند و بعضی اوقات کار خطرناکی برای عرضه آن می دهد، فرو می کند. مهمتر از همه، او زیبایی را از فک های نبرد ابتدایی و عصبی بین انسان و جان دارد. PlotSantiago، یک ماهیگیر قدیمی کوبایی، هیچ وقت برای 84 روز دست نیافته است - تا زمانی که او یک مارلین عظیم را می کشد. این به قدرت و استقامت زیادی نیاز دارد تا آن را زمین ببندد و او تنها، راه طولانی از زمین یا ماهیگیران دیگر، با آب آشامیدنی محدود و بدون رادیو یا پناهگاه از خورشید است. مارلین می تواند برای چند روز باقی بماند، سپس آزاد می شود. همانطور که او منتظر است، او دریا، ماهی و پرندگان را در نظر می گیرد، یادآور دوران کودکی اش است، به آرامی از پسر یاد می کند که ماهی را یاد می دهد، و شگفتی در مورد نتایج بیسبال. پویا اگر این طرح برای تلفن های موبایل کسل کننده است، زیرا این رمان نه در مورد طرح این فقط بوم است که در آن همینگوری، خود را فریبنده ساده و به طرز شگفتآور ساده میبیند. این مدیتیشن شاعرانه یک رابطه مردانه با محيط او و با منولين است، پسر که ملایم تضمين می کند که او غذا، نوشيدنی و تجهيزات مورد نياز خود را دارد - هرچند والدين او اکنون او را به قایق های موفق تر می رسانند . این مضحک و چند حسینی است و گاه تقریبا مذهبی، به خصوص مکالمات با منولین، که به من یادآوری می کند که بین پدر و نامزدی در کورمک مک کارتی، The Road، در اینجا بررسی شده است. هر دو روابط بر بقای تمرکز می کنند و راحتی را در خواندن امیدهایی مشترک که آنها مخفیانه می دانند بیهوده (و هر دو با حداقل علائم انتقال) پیدا می کنند. هویت، سرنوشت، اخلاق، شاید من نباید یک ماهیگیر بودم ... اما این چیزی بود که من برای آن متولد شدم. »او با ماهی، پرندگان، چتر دریایی، مارپیوز و لاک پشت ها روبرو می شود، سانتیاگو آنتروپومورفیز می کند، افکار خود را پیش بینی می کنند، و به آنها می گوید. او همچنین به خود می گوید که به «مرد آهنی» می گوید: «او هیچ کینه ای در مورد کشتن کوسه ها نداشته است، که حتی اگر گرسنه نباشند، کشته و زخمی می شوند. او یک \"امیدوار\"، با رزولوشن و بدخیمی کامل، هاربین می کند. اما به مارلین، او با احترام سخن می گوید، هر چند که آن را شکار می کند: «فیش»، من شما را دوست دارم و بسیار احترام می گذارم. اما من قبل از این روز، شما را می کشم. مارلین خیلی فوق العاده بزرگ و زیبا بود، او از مرگ او خالی از سکنه است. â € œNe فکر می کنم در مورد sinâ € | من درک از آن نیست و من مطمئن نیستم که من به آن اعتقاد دارم. شاید گناهی برای کشتن ماهی بود. فرض می کنم این بود حتی اگر من آن را انجام دادم تا زنده بمانم و بسیاری از مردم را بخورم. اما سپس همه چیز گناه است در مورد سینا فکر نکنید افرادی هستند که برای انجام این کار پرداخت می شوند. شما به عنوان یک ماهیگیر به عنوان ماهیگیر متولد شده اید زیرا ماهی به عنوان یک ماهی به دنیا آمده است. »پس دوباره،« شما ماهی را فقط به قتل رساندید او فکر کرد: زنده نگه داشتن و فروش برای غذا. شما او را برای غرور و کشتن او کشته اید، زیرا شما یک ماهیگیر هستید. »و« او را در دفاع از خود کشتم »و او را به خوبی کشتم. همه چیز به نحوی دیگر همه چیز را می کشد. ماهیگیری من دقیقا همانطور که زنده می ماند من را می کشد. »سانتیاگو می پرسد:« وقتی او زنده بود، او را دوست داشتی و بعد او را دوست داشتی. اگر او را دوست داشته باشید گناه نیست که او را بکشید. یا بیشتر است؟ من به دیدگاه دوم تمایل داشتم، اما به Ballad of Reading Gaol یادآوری شد (هرچه بیشتر در زیر)، «هر مرد چیزهایی را که دوست دارد، می کشد». من خوش شانس هستم که با بیشتر به دنیا آمدم انتخابات در مورد چه چیزی باید باشد. اما تخته سنگ خالص می تواند نوعی بار دیگر باشد و هیچ گونه حفاظت در برابر کشتن چیزی که دوست دارد را ارائه نمی دهد. نمادگرایی هیمینگوی معروف گفت: \"هیچ نمادی نیست. دریا دریا است پیر مرد قدیمی است. پسر پسر است و ماهی یک ماهی است. حتی با توجه به ارزش اسمی، عمق زیادی در تفسیرهای مسیحی و فلسفی وجود دارد. (و من متوجه می شوم که نقل قول از موتیف تکراری و غیر منتظره ی شیرها در یک ساحل آفریقایی نیست که سانتیاگو از دوران کودکی به خاطر آن را به یاد بسپارد.) اما هیچ سمبولیک به هیچ وجه ثابت نمی شود. این نمادین صریح در جنسیت زبان است. سانتیاگو فکر می کند دریایی به عنوان زنانه la mar، در حالی که بسیاری از ماهیگیران جوان از مردانه el mar استفاده می کنند. او توضیح می دهد که زنانه با عشق و «چیزی که باعث می شود فوائد دلخواه را به خود جلب کند»، در حالی که جوانان پر جنب و جوش با موتور قایق و تکنولوژی او را به عنوان یک مسابقه یا یک مکان یا حتی یک دشمن سوق می دهند . جنس موضوع در حال حاضر موضوع داغ است، اما در سال 1952، همینگوی قدرت عناصر دوتایی را برای تفکر باریک ذکر کرد. پرستش مارلین با شکوه و جو DiMaggio بزرگ است. با DiMaggio، این بت پرستی خالص است، اما عزت نفس سانتیاگو برای مارلین پیچیده و متناقض است. او در معرض آن قرار دارد: «مانند ماهی های آرام و قوی، بی تردید و با اعتماد به نفس» و «هرگز شاهد یک بزرگتر یا زیبا تر، یا آرام تر و یا شریف تر از آن نیستم ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پیرمرد و دریا


 کتاب عشق و جنایت در سیسیل
 کتاب عروسکی در باغ
 کتاب رمانتیسم
 کتاب I Know Why the Caged Bird Sings
 کتاب غزلیات سعدی
 کتاب سرگشته در بلوچستان