جنگ جهانی اول، که در این کتاب از گوریتسیا، شهر کوچکی در شمال تریسته، در منتهیالیه سرحد ایتالیا به آن نگریسته شدهاست، چندان ترسناک به نظر نمیرسد و در انعکاس گنگ چند صدای توپ دوردست خلاصه میشود. ستوان فردریک هنری آمریکایی، که بر اثر جوانی و لاقیدی و ذوق به ورزش در ارتش ایتالیا استخدام شدهاست، در میان آمبولانسهای خود و تالار ناهارخوری و شراب و زن زندگی بسیار مطبوعی دارد. با نزدیک شدن تدریجی زمستان صدای توپها بسیار کمتر میشود و درخواست مرخصی هنری را برای تمام زمستان میپذیرند. هنری از این فرصت برای خوشگذرانی در شبه جزیره استفاده میکند. وقتی به جبهه برمیگردد، با پرستاری انگلیسی با نام کاترین بارکلی (Catherine Barkley) آشنا میشود و تظاهر به دوست داشتن او میکند؛ در حالی که دروغ میگوید. پرستار هم تظاهر به باور کردن حرف او میکند؛ در حالی که چنین نیست. در خلال این احوال جنگ جان تازه مییابد. هنوز صحبت هنری با اطرافیانش راجع به جنگ تمام نشدهاست که میفهمد آنها چقدر از جنگ بیزارند. در طی نبردی زخمی میشود. او را به بیمارستانی آمریکایی در شهر میلان منتقل میکنند که پرستار انگلیسی نیز به آنجا فرستاده میشود. او و پرستار عاشق یکدیگر میشوند. جراحتش به تدریج معالجه میشود. پرستار از او باردار شده و هنری باید به جبهه برگردد. در جبهه اوضاع به کلی تغییر کردهاست و دیگر صحبت از بازی در بین نیست. همه سخت میجنگند. بیزاری و خستگی چنان است که خفقان میآورد و فلج میکند. سروان رینالدی، بهترین دوست هنری، شب و روز خود را به جراحی زخمیها میگذراند و احتمال میدهد که سیفلیس گرفته باشد. شراب همچنان مست میکند؛ ولی اوضاع را بهتر نمیکند. هنری را به منطقه کوهستانی منتقل میکنند؛ هنوز به آنجا نرسیدهاست که با حمله آلمانیها و اتریشیها عقبنشینی شروع میشود. هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب برمیگردند. در جاده چنان آشفتگیای حکمفرماست که اتومبیلها قدم به قدم پیش میروند. مجبور به حرکت از جادههای فرعی میشوند که آمبولانسها به گل فرو میروند و هنری با سه سرباز تحت امرش پیاده ادامه میدهند. گلولهای بیهدف از نیروهای ایتالیایی در حال عقبنشینی یکی از مردان او را (آیمو) میکشد. یکی دیگر خود را تسلیم آلمانیها میکند. ستوان هنری و راننده باقیمانده، پس از مدتی راهپیمایی بیهدفی، جادهای را پیدا میکنند. روی پلی، افراد دژبانی ارتش ایتالیا راه را بر افسران در حال عقبنشینی میبندند و آنها را به چمنزاری میبرند و پس از چیزی شبیه به محاکمه، تیرباران میکنند. هنری درست وقتی که باید در این به اصطلاح دادگاه حضور یابد، با پریدن در رودخانه خودش را نجات میدهد. از این لحظه به بعد، او احساس میکند که دیگر هیچ دِینی به ارتش ایتالیا ندارد و فراری شده و با پریدن بر قطاری باری خود را به نزد خود کاترین میرساند و با او از ایتالیا گریخته و به سوئد میروند و در آنجا منتظر تولد فرزند خود میشوند اما فرزند در زایمان میمیرد و باعث مرگ مادر میشود.
خرید کتاب وداع با اسلحه
جستجوی کتاب وداع با اسلحه در گودریدز
معرفی کتاب وداع با اسلحه از نگاه کاربران
یکی دیگر از رمان بزرگ. با همینگوی، بیش از هر نویسنده دیگری، متوجه می شوم که کارش قابل شناسایی است، و من آنقدر دوستش دارم. در طی خواندن یک بند هیچ شکی نیست که آن را بنویسید. - و این فقط یک کلاسیک همینگویی است که لیست من را بررسی کند. خوشگل.
مشاهده لینک اصلی
Id به شما می گوید که چگونه در مورد این کتاب احساس کردم، اما برادلی کوپر در حال حاضر ظریفانه احساسات دقیق من را توصیف کرده است.
مشاهده لینک اصلی
همینگوی و من هنوز در همان طول موج نیستند، مهم نیست چقدر سخت بود. دو نفر از شخصیت های اصلی من را به حد مجاز رسانده اند و در مورد مکالمه هایشان نبوده اند.
مشاهده لینک اصلی
خستگی، خستگی، خستگی! این یک رمان در مورد جنگ نیست. جنگ تنها از دور دیده می شود، به عنوان از طریق چشم گفت (پریشان، من ممکن است اضافه کنید) یک راننده آمبولانس، پس از آن در مقابل آن، در واقع، به سختی می داند آنچه در آن است. تقصیر من این بود که فکر کردمAddio به سلاح ها @ اشاره کرد که سلاح ها برای اولین بار کشیده شد. اما tantè.Ma ما به نقطه آمده است: شخصیت ما است یک داوطلب آمریکایی به مبارزه در ایتالیا، پر از سند چشم انداز خوشبین و امیدوار. و اولین بار که می بینید او نزدیک به پیشانی شما صدمه دیده است و مجوز بسیار طولانی دارد. ما دیگر جنگ را نمی شنویم تا زمانی که مجوز در زمان شکست کاپوروتو منقضی شود. بنابراین قهرمان ما با تمام دیگران فرار می کند. اما پس از آن جنگ است، آیا آن شرکت کرده یا نه؟ نه، حداقل در زمان داستان گفته شده است. این واقعا یکromanzo damore @ است. در واقع شخصیت ما مدت کوتاهی قبل از مجوز خود را قربانی عشق کلاسیک در نگاه اول برای یک پرستار انگلیسی جوان و زیبا، که در هوش در واقع چیزی به جای می گذارد بود. نه به ذکر این واقعیت است که بودن زبان انگلیسی او انتقاد شدید به اندازه کافی از آنچه در خاک ایتالیا اتفاق می افتد و به نظر می رسد او حتی نمی بود متوجه شدم که شما در یک جنگ. و بنابراین مجوز بسیار طولانی قهرمان ما در گفتگوهای این نوع برگزار می شود:Mi ami؟ اما چقدر دوست دارید؟ آیا فکر می کنید؟ اما چیزی که من فکر می کنم؟ @ (عق زدن از امضا، و، نه، آن را unesagerazione نیست، محتوای است که فقط) .پس از فرار خود را از مواجهه با قهرمان ما پشت پرستار خود را زیبا و تعمیرات در سوئیس، که در آن می کشد من @ به amo @ من @ @ من فکر می کنم @ همراه ما را به یک فاجعه غم انگیز است. از دست دادن ارزش ها؟ از دست دادن امید؟ جوانان را از دست دادی؟ بله، اما من مطمئنا به موضوعی که از آن جایزه نوبل هرگز از دور دیده نشده است، بهتر خوانده ام.
مشاهده لینک اصلی
@ فروشگاه شراب باز بود و من برای برخی از قهوه رفتم. از صبح زود از گرد و غبار، قاشق در عینک قهوه و حلقه های مرطوب توسط عینک های گیلاس گرسنه می ماند. @ خلع سلاح به رژیم ها یک رمان نیمه ایبوبی است که همونگوی 10 سال بعد از تجربیاتش در جنگ جهانی اول نوشت. همینگویی آمریکایی که در ارتش ایتالیا به عنوان یک راننده آمبولانس خدمت می کند. این دوگانگی تجربیاتش در جنگ است (او زخمی شده است، او تقریبا اعدام شده است) و رابطه عاشقانه او با یک پرستار انگلیسی است. هیمینگوی یک مرد مرد بود. وقتی چهره ای روی او گذاشتم ... به نظر می رسد هومفری بوگارت. او مانند مردی است که یک مورد را ترک می کند یا دختر را نجات می دهد اما هرگز صورت خود را تغییر نمی دهد. او چیزی شجاعانه و قهرمانانه می کند، اما نگرش بسیار نگران کننده ای در مورد آن دارد. او عاشق عمیق است، اما بدون اینکه او را دوست دارد. هیمینگ، و یا هنری، به عنوان راوی خود را به اینجا نامیده می شود، یک روایت توصیفی ضعیف اما زیبایی را می نویسد. آن را آسان در جریان کلمات خود را گرفتار، و فقط نوع آرامش. هنری راه خود را از طریق این کتاب می نوشند و تصویری شگفت انگیز از بسیاری از چیزهایی که بسیاری از مردم در مورد ... میهن پرستی، مذهب، پدر و مادر پرشور هستند را رنگ می کند. به نظر می رسد که همینگوی یکی از آن شخصیت ها بود که فقط برای تجربه انجام می داد. او دوست داشت با غریبه ها صحبت کند او نمیتوانست پول مردم را بدهد، و او همیشه از کسی خواست تا با او نوشیدنی بخورد. من فکر می کنم همه ما می دانیم مردم مانند این. او DID، و سپس در مورد آن نوشت. و این چیزی است که او می دانست که او زنده است. داستان اینجا به اندازه کافی جالب است، اما شما این را برای داستان خواندید، شما این را برای سبک خواندید. شما بخوانید زیرا می خواهید سعی کنید یک مرد مانند ارنست همینگوی را درک کنید ... چه چیزی او را می کشد و چه چیزی او را بیابان خواهد کرد. این کتاب بیش از یکnovel @ است که یک عکس از یک شخص است. حتی ممکن است کمی از خودتان در آنجا پیدا کنید.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب وداع با اسلحه
خرید کتاب وداع با اسلحه
جستجوی کتاب وداع با اسلحه در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
Id به شما می گوید که چگونه در مورد این کتاب احساس کردم، اما برادلی کوپر در حال حاضر ظریفانه احساسات دقیق من را توصیف کرده است.
مشاهده لینک اصلی
همینگوی و من هنوز در همان طول موج نیستند، مهم نیست چقدر سخت بود. دو نفر از شخصیت های اصلی من را به حد مجاز رسانده اند و در مورد مکالمه هایشان نبوده اند.
مشاهده لینک اصلی
خستگی، خستگی، خستگی! این یک رمان در مورد جنگ نیست. جنگ تنها از دور دیده می شود، به عنوان از طریق چشم گفت (پریشان، من ممکن است اضافه کنید) یک راننده آمبولانس، پس از آن در مقابل آن، در واقع، به سختی می داند آنچه در آن است. تقصیر من این بود که فکر کردمAddio به سلاح ها @ اشاره کرد که سلاح ها برای اولین بار کشیده شد. اما tantè.Ma ما به نقطه آمده است: شخصیت ما است یک داوطلب آمریکایی به مبارزه در ایتالیا، پر از سند چشم انداز خوشبین و امیدوار. و اولین بار که می بینید او نزدیک به پیشانی شما صدمه دیده است و مجوز بسیار طولانی دارد. ما دیگر جنگ را نمی شنویم تا زمانی که مجوز در زمان شکست کاپوروتو منقضی شود. بنابراین قهرمان ما با تمام دیگران فرار می کند. اما پس از آن جنگ است، آیا آن شرکت کرده یا نه؟ نه، حداقل در زمان داستان گفته شده است. این واقعا یکromanzo damore @ است. در واقع شخصیت ما مدت کوتاهی قبل از مجوز خود را قربانی عشق کلاسیک در نگاه اول برای یک پرستار انگلیسی جوان و زیبا، که در هوش در واقع چیزی به جای می گذارد بود. نه به ذکر این واقعیت است که بودن زبان انگلیسی او انتقاد شدید به اندازه کافی از آنچه در خاک ایتالیا اتفاق می افتد و به نظر می رسد او حتی نمی بود متوجه شدم که شما در یک جنگ. و بنابراین مجوز بسیار طولانی قهرمان ما در گفتگوهای این نوع برگزار می شود:Mi ami؟ اما چقدر دوست دارید؟ آیا فکر می کنید؟ اما چیزی که من فکر می کنم؟ @ (عق زدن از امضا، و، نه، آن را unesagerazione نیست، محتوای است که فقط) .پس از فرار خود را از مواجهه با قهرمان ما پشت پرستار خود را زیبا و تعمیرات در سوئیس، که در آن می کشد من @ به amo @ من @ @ من فکر می کنم @ همراه ما را به یک فاجعه غم انگیز است. از دست دادن ارزش ها؟ از دست دادن امید؟ جوانان را از دست دادی؟ بله، اما من مطمئنا به موضوعی که از آن جایزه نوبل هرگز از دور دیده نشده است، بهتر خوانده ام.
مشاهده لینک اصلی
@ فروشگاه شراب باز بود و من برای برخی از قهوه رفتم. از صبح زود از گرد و غبار، قاشق در عینک قهوه و حلقه های مرطوب توسط عینک های گیلاس گرسنه می ماند. @ خلع سلاح به رژیم ها یک رمان نیمه ایبوبی است که همونگوی 10 سال بعد از تجربیاتش در جنگ جهانی اول نوشت. همینگویی آمریکایی که در ارتش ایتالیا به عنوان یک راننده آمبولانس خدمت می کند. این دوگانگی تجربیاتش در جنگ است (او زخمی شده است، او تقریبا اعدام شده است) و رابطه عاشقانه او با یک پرستار انگلیسی است. هیمینگوی یک مرد مرد بود. وقتی چهره ای روی او گذاشتم ... به نظر می رسد هومفری بوگارت. او مانند مردی است که یک مورد را ترک می کند یا دختر را نجات می دهد اما هرگز صورت خود را تغییر نمی دهد. او چیزی شجاعانه و قهرمانانه می کند، اما نگرش بسیار نگران کننده ای در مورد آن دارد. او عاشق عمیق است، اما بدون اینکه او را دوست دارد. هیمینگ، و یا هنری، به عنوان راوی خود را به اینجا نامیده می شود، یک روایت توصیفی ضعیف اما زیبایی را می نویسد. آن را آسان در جریان کلمات خود را گرفتار، و فقط نوع آرامش. هنری راه خود را از طریق این کتاب می نوشند و تصویری شگفت انگیز از بسیاری از چیزهایی که بسیاری از مردم در مورد ... میهن پرستی، مذهب، پدر و مادر پرشور هستند را رنگ می کند. به نظر می رسد که همینگوی یکی از آن شخصیت ها بود که فقط برای تجربه انجام می داد. او دوست داشت با غریبه ها صحبت کند او نمیتوانست پول مردم را بدهد، و او همیشه از کسی خواست تا با او نوشیدنی بخورد. من فکر می کنم همه ما می دانیم مردم مانند این. او DID، و سپس در مورد آن نوشت. و این چیزی است که او می دانست که او زنده است. داستان اینجا به اندازه کافی جالب است، اما شما این را برای داستان خواندید، شما این را برای سبک خواندید. شما بخوانید زیرا می خواهید سعی کنید یک مرد مانند ارنست همینگوی را درک کنید ... چه چیزی او را می کشد و چه چیزی او را بیابان خواهد کرد. این کتاب بیش از یکnovel @ است که یک عکس از یک شخص است. حتی ممکن است کمی از خودتان در آنجا پیدا کنید.
مشاهده لینک اصلی