کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه

اثر پابلو نرودا از انتشارات نشر چشمه - مترجم: احمد پوری-ادبیات کلاسیک

A classic poetry book in a masterful bilingual edition Long before he received the 1971 Nobel Prize, Pablo Neruda had attained worldwide recognition as one of the most important figures in contemporary poetry. A fiery poet of leftist politics, he was also a fiery poet of love. This translation of "The Captains Verses" is a major achievement in the genre of love poetry. Neruda originally published the book anonymously, some years before he married Matilde Urrutia, to whom he had addressed these poems of passionate devotion as well as loves quarrels. The first "acknowledged" edition appeared in 1963. In this collection, the Chilean poets brilliant images are expressed with remarkable directness and simplicity. Donald D. Walshs translations are presented with the original Spanish verse en face.


خرید کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه
جستجوی کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه در گودریدز

معرفی کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه از نگاه کاربران
Los versos del capitán = The capitains verses, Pablo Neruda
تاریخ نخستین نگرش: اکتبر سال 1996 میلادی
عنوان: هوا را از من بگیر خنده‌ ات را نه!‏ - گزینه شعرهای عاشقانه؛ شاعر: پابلو نرودا؛ مترجم: احمد پوری؛ تهران، نشر چشمه، 1374؛ در 104 ص؛ چاپ سوم 1377؛ شابک: ایکس - 964619432؛ عنوان دیگر: آوازهای ناخدا؛ چاپ چهارم 1378؛ چاپ چنجم و ششم 1380؛ هفتم 1381؛ هشتم 1382؛ دوازدهم و سیزدهم 1385؛ هفدهم و هیجدهم 1387؛ نوزدهم 1388؛ بیستم 1387؛ بیست و یکم 1389؛ بیست و دوم 1390؛ شابک: 9789646194328؛ چاپ بیست و پنجم 1393؛ موضوع: شعر شاعران اسپانیایی قرن 20 م
هوا را از من بگیر خنده‌ ات را نه
هوا را از من بگیر خنده‌ ات را نه!؛
نان را از من بگیر، اگر می‌خواهی
هوا را از من بگیر، اما
خنده‌ات را نه
گل سرخ را از من بگیر
سوسنی را که می‌کاری
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سرریز می‌کند

موجی ناگهانی از نقره را
که در تو می‌زاید
از پس نبردی سخت باز می‌گردم
با چشمانی خسته

که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی
اما خنده‌ ات که رها می‌شود
و پروازکنان در آسمان مرا می‌جوید

تمامی درهای زندگی را
به رویم می‌گشاید
عشق من، خنده تو
در تاریکترین لحظه‌ ها می‌شکند

و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری است
بخند، زیرا خنده تو
برای دستان من
شمشیری ست آخته

خنده تو، در پاییز
در کناره دریا
موج کف‌ آلوده‌ اش را
باید برافروزد؛

و در بهاران، عشق من
خنده ات را می‌خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم

بخند بر شب
بر روز، بر ماه
بخند بر پیچاپیچ خیابان‌های جزیره،
بر این پسر بچه کمرو
که دوستت دارد

اما آنگاه که چشم می‌گشایم و می‌بندم،
آنگاه که پاهایم می‌روند و باز می‌گردند

نان را، هوا را
روشنی را، بهار را
از من بگیر
اما خنده‌ ات را هرگز!
تا چشم از دنیا نبندم
پابلو نرودا

ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
یک ستاره، به احترام آن شعرهای مقدسی، که تیغ سانسور چی، بی رحمانه بر پیکر هایشان تاخته...

“آنان که رنج میبرند کیانند؟
نمیدانم اما مردم من اند
با من بیا
به من میگویند مردم تو
مردم شوربخت تو
میان کوه و دریا
با اندوه و خستگی
نمیخواهند تنها پیکار کنند
آنان در انتظار تو اند... “

مشاهده لینک اصلی
یک کلمه برای این کتاب، SensuousLove، یک سوال شما را نابود کرد. زندگی می کند، گاهی اوقات احساس می کنید که من با شما هستم، پیروزی در میان مردان، زیرا شما نمی دانید با من چهره های بی شماری بود که شما نمی توانید آنها را ببینید، هزاران پا و قلب که با من پیاده شد، که من نیستم، که من وجود ندارد، که من فقط طرف مقابل کسانی هستم که با من می مانند، من قوی تر هستم، چون من در زندگی کوچکم زندگی می کنم، تمام زندگی، و من به طور مداوم به جلو حرکت می کنم، چون من هزار چشم دارم، با وزن یک اعتصاب چون من یک هزار نفر دارم و صدای من در سرتاسر سرزمین شنیده می شود؛ زیرا صدای کسانی است که سخن نمی گویند، از کسانی که آواز خواندن را ندیده اند، امروز با این دهان که به شما بوسه می بخشد.

مشاهده لینک اصلی
بدون شک برخی از بهترین عاشقانه های اشعار که تا به حال نوشته شده اند و شاید شاهکار Nerudaâ € ™ ثانیه (من). @ من می خواهم شما را به چیزی می دانم. شما می دانید که چگونه این است: اگر من نگاه کریستال ماه، در شاخه قرمز پاییز آه در پنجره من، اگر من آتش را غیرقابل تشخیص دهم، بدن چروکیده از ورود به سیستم، همه چیز من را به شما حمل می کند، همانطور که اگر همه چیز وجود دارد: عطر، نور، فلزات، قایق های کوچک بود که sails بر روی آن جزیره ای از شما که برای من صبر کنید. در حال حاضر، اگر کمی بعد از اینکه مرا دوست داری، دوستت دارم، دوستت دارم را از دست خواهی داد. اگر به طور ناگهانی مدو را فراموش نکنی، به من نگاه نکن، زیرا قبلا تو را فراموش کرده ام. اگر فکر می کنید طولانی و مبهوت، باد از آگهی ها عبور می کند زندگی من، و شما decideto ترک من در قلب قلب که در آن من ریشه دارد، به یاد داشته باشید که در آن روز، در آن ساعت، من ریشه های من را بالا می برم و ریشه های من تنظیم خواهد شد به دنبال زمین دیگری. هر روز، هر ساعت، شما احساس می کنید اگر هر روز یک گل گلابی به شما هدیه می شود، با شیرینی نافرجام می شوید به عشق تو، عزیزم، و تا زمانی که زندگی کنی، خواهد شد، به عشق تو، عزیزم، عشق من، عزیز من، آه من خودم، در همه من که همه آتش است تکرار شده است، در من هیچ چیز خسته یا فراموش شده است، عشق من تغذیه بر عشق شما، عزیزان، و تا زمانی که شما زندگی می کنند در آغوش خودت را ترک می کنم. @

مشاهده لینک اصلی
نهایی: مردم 5.00Pocas می توانید در مورد عشق صحبت کنید به عنوان پل می کند، چند نفر می تواند با همین مقدار کم به عنوان پل می کند، و تعداد کمی از مردم می تواند شما را تا پیچ با چنین ظرافت به عنوان نشانی پل می گویند. صحبت از عشق در بسیاری از راه های مختلف که کلمه کوچک است @ @ انتزاعی برای توصیف احساس است که شما برگ استدلال او پل، و پس از آن ... چه چیزی شما را تجدید © گه عشق؟ و برگ شما را همیشه انتقاد اجتماعی که به هر کسی فرو ریختن، به خوبی ... بیشتر به کمتر ال مونت و ال ریو در کشور من است monte.En کشور من است یک شب rÃo.Ven conmigo.La تا کوه وجود دارد به پایان برسد. گرسنگی کم به rÃo.Ven conmigo.Quià © NES رنج می برند نمی دانم ©، اما بله © mÃos.Ven conmigo.No، اما من رنج می برند llamany من @ @ به .Ven conmigo.Y به من بگویید؟Tu مردم، مردم اسفبار خود را، بین کوه و رودخانه، گرسنه و در درد، نمی خواهند به مبارزه به تنهایی، در انتظار شما، دوست @ .oh Tú، که من دوست دارم، کوچک ± یک گندم rojode دانه، خواهد بود مبارزه طول می کشد، زندگی سخت خواهد بود، اما شما با من خواهد آمد.

مشاهده لینک اصلی
@ اگر من را فراموش کرده ام @

مشاهده لینک اصلی
عشق، یک سوال، شما را نابود می کند، دل، فریح، - در این احساسات عامیانه پابلو نرودا در آیه خود و زندگی معشوقش نقش بسته است. آنها در آغاز زمان ملاقات کردند وقتی که بیگ بنگ در روح خود شکل گرفت و زمانی که این عناصر مختلف با نیروهای خشونتی هدایت می شد، در یک ترتیب محض از بدن آنها، که باعث تمایل به حفظ خود در جنگ دائمی شد رگه ای از خودخواهی. به شیوه ای که این اشعار نشان دهنده مبارزه عواطف است - احساسات که در تعارض نیست بلکه مکمل هستند، اما هنگامی که از حوزه نفوذ خود عبور می کنند، دیگران را مزاحم می بینند. یک مبارزه واقع گرایانه در کیهان قلب اتفاق می افتد. تصور کنید، چه احساسی دارد اگر عشق بر خشم ویرانگر قرار گیرد؟ یا اگر عاشق شد، بیشتر از دنیای مردانه یک تمایل گذرا نیست؟ Neruda به شما اجازه می دهد تا پاسخ خود را پیدا کنید. Neruda این اشعار را برای همسرش ماتیله ارووتیا در زمانی که عشق عظیم احساس اولین درد های ناخوشایند داخلی بود، نوشته بود. او مجموعه ناشناس را منتشر کرد و بیش از یک دهه مالکیت نداشت، شاید به این دلیل که او را شعرهای عرفانی میداند. او نوشت: \"منبع آن را کشف کرد تا صمیمیت تولدش را از بین ببرد.\" اما دوستان نزدیک خود، با دیدن موفقیت اشعار، او را متقاعد کردند تا شخصیت عمومی را عمومی کند و جهانی شود. این چیزی است که هنر خوب است: در قلب شخصی است، اما در گستره وسیع آن جهانی است، به طوری که شخصی به هر کسی که روی آن چشم می زند، کاملا شخصی باشد. من این مجموعه را دوبار خوانده ام و در هر دو مورد من نمی توانم چیزی را که این شعرها را مطرود می کند تشخیص دهم. اگر این ترس بود، وابستگی به مردم و حوادث به طور کامل گم می شد. همچنین هیچ نشانه ای از نروودا وجود ندارد که شخص از شاعر نروودا که از دیگر مجموعه هایش، به شیوه و شکل و استفاده از زبان و استعاره، آگاه نیست، قابل تشخیص است. یکی از این مجموعه ها را می توان به عنوان یک کلمه پس از دوازده داستان عشق و یک آهنگ از ناامیدی مشاهده کرد. سوء ظن من این است که از آنجایی که، بر خلاف بقیه شعر او، مشکلات خود را با عشق و دوست داشتن بیان می کند و منجر به یک درگیری قابل مشاهده می شود که ممکن است به عنوان یک موضوع نامناسب برای شعر عاشقانه دیده شود، نرودا دوست ندارد آنچه را که نوشت و مخفی کرد خودت همانطور که ممکن است، در میان لذت و نعمت های عشق بی حد و حصر بیان شده در صدای عظیم طبیعت، که من آن را بیشتر خواهم نوشت، در اینجا Neruda آزادانه از گوشه های سایه تاریک مسیر که او می خواهد به عنوان راست به عنوان جاده یا یک شمشیر؛ تخیل او با هر زخمی که شکل دهان شما دارد، مبارزه می کند، که او را در خواب خود از عذاب زده است؛ او به طور آشکار شکایت می کند، شما را به من رنج نده / فقط صبر کنید و من بیهوده به دنبال شما در عمق آغوش من؛ اما او هم بخاطر خود شکایت می کند، کلمه ای را که به شما زخم زده شد لرزاند و اجازه دهید آن را از طریق پنجره باز پرواز کند. من به زخم من بازگردانده می شود. در نهایت او تأکید می کند، نه تنها آتش سوزی بین ما / بلکه تمام زندگی است؛ سپس هشدار نهایی زمانی که عشق در برابر دیوار تحت فشار قرار می گیرد، به خشونت های مردانه ختم می شود: من باید با حمله به کسانی که بین سینه های من و عطر و طعم شما قرار دارند، به پا در می آورند. لغو کردن شما و اجازه دادن به دست من بدون formtear شما آتش از کلمات من است. @ این است که پس از آن عشق در از دست دادن، شور و نشاط در مورد ظرافت، تعهد به مبارزه با سر و صدا از شک و تردید، مهر و موم کردن زنگ زده از خستگی؛ این، استفاده از عبارت میلان کوندرا، تلاش نرودا برای درک نورانی غیرقابل تحمل عشق است. او این کار را به گونه ای انجام می دهد که به وسیله او، تبدیل به محبوبیت خود در طبیعت خالص و بی نظیر است که از زمین، آب، آتش و باد، کوه ها، رودخانه ها، دریاها و آسمان ها و همه چیزهایی که از آن ظهور می کند، تشکیل شده است. به طور خلاصه، او هر گوشه ای از بدن زمین را می کشد تا آن را بپاشد و آنرا پرورش دهد، آن را دوباره و دوباره کاشت و کشت کند تا آن را از سیری که مولد اولیه آن را تهدید می کند، حفظ کند. نرودا، همانطور که او در جای دیگری کار می کند، یک استعاره خیره کننده و همه جانبه ای را برای روح و جسم عزیزان خود به کار می گیرد. به این نگاه نگاهی بیندازید: در شما زمین لایتلرزه، گلچهره، گاه گاه کوچک و برهنه، به نظر میرسد اگرچه شما یکی از دستان من را میبینید، مثل اینکه شما این را دوست داشته باشید و شما را به دهان من منتقل کنید پاهای شما و دهان شما لب ها: شما رشد کرده اید، شانه های خود را مانند دو تپه افزایش می یابند، سینه های شما بر سینه من غرق می شوند، دست من به سختی می تواند محدوده خط thinnew-moon از کمر خود را: در عشق شما خود را مانند آب دریا : من به سختی می توانم چشم های بزرگ ترین آسمان را اندازه گیری کنم و به دهانم بسختم تا زمین بسازم. شعر زیبای و لذت بخش با فرسای خلاقانه که زیباترین جنبه آن تغییر چشم انداز است که به تدریج از گل رز، گل رز € ™ به \"آب دریا\" و \"آسمان پرشور\" شناخته شده است. \"ممکن است به مردانگی خود را نابود شود، خشونت پنهان او

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه


 کتاب دین و نگرش نوین
 کتاب هانس کریستین اندرسن وشش قصه
 کتاب رختکن بزرگ
 کتاب عشق و جنایت در سیسیل
 کتاب عروسکی در باغ
 کتاب رمانتیسم