کتاب نقد عقل محض

اثر ایمانوئل کانت از انتشارات ققنوس - مترجم: بهروز نظری-ادبیات کلاسیک

كتاب حاضر ترجمه نقد عقل محض اثر ايمانوئل كانت به فارسی است كه ويراستار آن كوشيده كل متن را كلمه به كلمه با ترجمه انگليسی «پل گاير» مطابقت دهد و ويرايش‌های بسياري در سه سطح محتوا، معادل‌ گزينی و نحو فارسی بر متن اعمال كند. صرف نظر از تمام مباحث در خصوص متن اصلی آلمانی، و ترجمه‌ های متعدد انگليسي ، ويراستار حتی در موارد اختلاف‌ برانگيز نيز بر ترجمه «گاير» تكيه كرده است. چشمگير بودن اصلاحات در ويراست فعلی، هم از حيث كمی و هم از حيث كيفی، حتی با مقايسه‌ای گذرا با ويراست قبلی همين ترجمه به خوبي آشكار مي‌شود. البته ويراستار از آنجا كه ويراستار اثر است نه مترجم آن، كوشيده است تا حتی الامكان از دخالت‌هاي سليقه‌اي در متن اجتناب كند و عمدتاً از معادل‌ها يا واژه‌هاي مترجم بهره ببرد، مگر در مواقعی كه آن‌ها را اشتباه يا گمراه‌كننده يافته است.
«بهروز نظري»، مترجم، در ويراست دوم اين كتاب كوشيده يك متن قابل فهم به دست دهد. از طرفي او تلاش كرده به صورت آگاهانه در سنت زبان فارسي زنده و معاصر قرار گيرد و با بهره‌گيري از سنت استادان نثر فارسي سرة معاصر در حد توان خود در راه اين بزرگان قدم بردارد.
ويراست دوم ترجمة كتاب نقد عقل محض شامل مقدمه ويراستار فارسي (دكتر محمدمهدي اردبيلي) به همراه يادداشت مترجم و مقدمه‌ها و پيشگفتارهاي ويراست اول و ويراست دوم اين كتاب مهم و ارزشمند است و آنگاه وارد متن اصلي مي‌شود.


خرید کتاب نقد عقل محض
جستجوی کتاب نقد عقل محض در گودریدز

معرفی کتاب نقد عقل محض از نگاه کاربران
انجام شده است. در نهایت من سطح بالایی از این کار را اندازه گرفتم. این درگیری مستمر، عرق، و درد و رنج بود که سقوط کرد و دوباره خودم را برداشت. اما هنگامی که شما به پایان رسید، زمانی که چشمانتان به پایین این پاراگراف نهایی رسید، احساس مهم است. شما می توانید ایستاده و به پایین افتادن شیب دار که شما موفق به صعود شد، و با رضایت خاطر نشان می شود که این کوه یکی از بلندترین. این یک اورست یک کتاب است. این ملودرامات بود، اما فقط کمی. نقد دلیل خالص سخت است و برای رسیدن به آن نیاز به تلاش جدی دارد. پیش از آنکه تلاش کنی، به شدت توصیه می کنم که کاانت را برای اولین بار به عنوان متفیسیک آینده در نظر بگیریم که در آن، نکات اساسی را که در این کار طولانی تر (و به نظر او) تعریف شده است خلاصه می کند. علاوه بر این، من هر خواننده بالقوه را توصیه می کنم که خود را با فلسفه دیوید هیوم (پرس و جو درباره درک انسانی) و رنه دکارت (تفکر در فلسفه اول) آشنا سازد. خوشبختانه هر دو نویسنده شیک تر و مختصر تر از کانت هستند. با این حال، من فکر می کنم غلبه بر شهرت کتاب برای مشکل، اغلب می تواند به عنوان کتاب خود به چالش کشیدن باشد. به طرز شبیه فیلم شنیده می شود. شایعات را می شنوید، فورا روی آن را در فاصله می بینید، اما تا زمانی که در آب نزول نکنید، هیچ گاه نگاهی به حیوانات نمی بینید. خوشبختانه، نقد علت خالص کانت برای مردم غذا خوردن یا نابودی کشتی های دریایی شناخته نشده است. من مطمئن نیستم که چگونه کانت اعتبار خود را به عنوان یک نویسنده وحشتناک بدست آورد. مطمئنا، او بیشتر از مارک روسو، هیوم، دکارت، نیچه یا حتی لک است. اما بر خلاف بسیاری از بلایای طبیعی معاصر مانند هایدگر، بسیار دور از خواندن نیست. تقریبا در یک رابطه با ارسطو، می گویم. مهمتر از همه، خواننده باید به اصطلاح خود توجه کند. کانت نظام مند است - هدف او یک کل کامل و مستقل است که شامل هر جنبه ای از جهان است. با توجه به این موضوع، می توان انتظار داشت که فلسفه او متراکم تر و عمیق تر از پیشینیانش باشد. راه دیگری که کانت بر خلاف بعضی از پیشگامانش است این است که او شکاک نیست. او تحقیقات خود را با شک و تردید در مورد همه چیز ممکن نمی کند، اما به طور باورنکردنی به امکان دانش انسانی معتقد است. به اندازه کافی جالب توجه است، قبل از نوشتن سه کریتیک (که او در اواخر پانزده سالگی خود را آغاز کرد)، کانت برخی کارهای علوم طبیعی انجام داده و کاملا با فیزیک نیوتنی آشنا بود. او مردی است که او را درک می کند، زمانی که کانت دیوید هیوم را خواندم (که، همانطور که کانت در پرولگوتا می گوید، باعث شد او را از \"مشاجره ی دشواری\" خود بیرون بکشد)، متوجه شد که یافته ی هوم، تمام تلاش های علمی را در شکایت شدید بنابراین حداقل بخشی از هدف او در این کار این است که یافته های علم را نجات دهیم. تنش بیشتر کانت در حال تلاش برای حل آن است که بین توضیحات علمی و اراده آزاد است. اگر جهان توسط قوانین جسمی ناپایدار که می تواند با معادلات شرح داده شود (همانطور که کانت باور داشت) اداره می شود، چگونه می تواند آزاد شود؟ و در نهایت، چه می توانیم در مورد جهان بدانیم؟ اگر ما در قدمهای نیوتن پیروی کنیم، آیا انسانها همه چیز را شکل می دهند؟ کنت پس از خواندن گفتگوهای هومه درباره دین طبیعی (که من نیز می خواهم آن را توصیه کنم) متوجه شدم که با افزایش دانش بشری، خدا کمتر و کمتر به نظر می رسد توضیح برای جهان طبیعی. به عنوان یک مسیحی مسیحی، او با تلاش برای ایجاد یک محدودیت ثابت برای رسیدن به دانش بشری واکنش نشان می دهد. این تلاش، به طرز عجیب و غریب، کانت را منجر به نتیجه گیری می شود که تمام وجود متافیزیکی و منطقی وجود خداوند کافی نیست و انسان ها هرگز نمی توانند بفهمند که آیا یک خدا وجود دارد. نتيجه اين امر آنست که انسانها هميشه قادر خواهند بود تا وجود خداوند را انکار کنند، و در نهایت امکان ايمان آوردن دارند. وقتی اولین بار این کتاب را بخوانم، به شدت به تفکر او رسیدگی می کنم و کانت را نابغه عمیق می دانم. خوب، من هنوز هم فکر می کنم نابغه عمیق است؛ اما در حال حاضر، پس از خواندن فلسفه بیشتر و بازتاب دادن در سیستم کانت، من تا حدودی کمتر متقاعد شده ام و فکر می کنم اشتباهات کشنده در استدلال او وجود دارد. گفته می شود هیچ کس نمی تواند انکار کند که کانت فیلسوف عالی است - \"دقیق، روش شناسی، فوق العاده بلند پروازانه\" و سزاوار خواندن، خواندن و خواندن دوباره است. پس از همه، هیچ کس فلاسفه را نمی خواند تا با آنها موافقت کند. دقیقا معکوس

مشاهده لینک اصلی
نقد کانت از علم خالق کانت است که بیشتر یا کمتر از آغاز فلسفه است. دیگر نمی توان به پشت سر انقلاب کورنیکا بازگشت، مثل اینکه فلسفه بتواند بدون در نظر گرفتن موضوع یا هوشیاری انجام دهد. این نوید به سوی ذهنیت تنها با ویتگنشتاین و هیدگرگاری رو به سوی زبان روبرو می شود. هر دو تجربه گرایی (هیوم، لاک و غیره) و عقلانیت سخت (لایبنیتس، ولف و غیره) به طور کامل برطرف می شوند، اگر شما می توانید آن را تولید کنید. مطمئنا افلاطون و ارسطو وجود دارد که ما هرگز بدون آن نخواهیم بود، اما به لحاظ تجدیدنظر فکری به اندیشه تعلق دارند. و علیرغم پیشرفت های علوم طبیعی، جهان که در آن زندگی می کنیم و هستیم، کانتی است که گفته می شود، هنوز اقلیدسی و نیوتنی است. تنها از این موقعیت ذهنی است که ما به تحقیقات علمی به طبیعت به طور کلی می رویم. اما البته ما همواره به عقب برگردیم و با آن بزرگترین ذهنها مطالعه و فلسفه کنیم. بازگشت به لایبنیتس و اسپینوزا (و نه Wolff)، لاک و هیوم، دکارت و جمعیت او، آکویناس و آگوستین همراه با آن دسته از بی شماری که با هم به عنوان \"ماه\"، بدون شکست به افلاطون و ارسطو، به پارمنیدس و هراکلیتوس. و ما به چین و هند سفر خواهیم کرد و همان روح اندیشه را کشف خواهیم کرد. اما تا زمانی که ما درک پیشرفت فلسفی را درک کنیم، تا آنجا که تفکر فلسفی در ابعاد تاریخی آن را درک می کنیم، با انتقاد از کانت، چیزی که می توان آن را نفی کرد، اتفاق افتاد. تا آنجا که همه تفکر سیستماتیک در تلاش برای غلبه بر دوگانگی پیش فرض (یعنی دکارت دو ماده است)، با کانت است که ما ابتدا یک باز را می بینیم، که شرایط شرایط تجربه به طور کلی در شرایط یکسان هستند امكان اشیاء تجربه است. »اما هر كس نمیتواند این را بگوید، نمیتواند تأكید كننده نقش كانت در تاریخ فلسفه و در همان احتمال فلسفه تفكر باشد. بله، در روش شناسایی کانت چیزی کم است. هگل برخی از این را پاک می کند. بعدا شروع دیگری با هوسرل ساخته شده است. اما غلبه بر اندیشه های بیگانه در اینجا آغاز می شود؛ نوبه خود به سوی موضوع فکر، که قلب فلسفه است، با کانت آغاز می شود. همانطور که علم آن را علم می داند. اما یک کلمه در مورد خود را \"دشوار است.\" فکر کردن دشوار است. فلسفه دشوار است دانستن دشوار است آنچه که ما متفکران تازه کار باید در اینجا بدست آوریم - و ما باید این نکته احمقانه را در مورد چگونگی نوشتن کانت نادیده بگیریم - حالت تفکر واقعی است. مارگورت یانگ گفت، سبک فکر می کند. و نحو پیچیدگی کانت نه تنها فلسفه تدریس را برای صحبت کردن در آلمان نشان می دهد (که هگل در تلاش برای انجام آن است) بلکه به این دلیل که ماهیت کانت، Sache، دشوار است و خود را به آرامی نمی گیرد. تنها کاند، چهار نسخه مختلف کسر متعالی از دسته ها را منتشر کرد و منتشر کرد نه به این دلیل که او نمی داند چگونه خود را بیان می کند، بلکه به این دلیل که خود ماده قبلا هرگز تلاش نکرده است. و در اینجا نیز من آن را سودمند می دانم، تا آنجا که یک شخص می تواند یاد بگیرد که فکر کند، یک ترجمه را دنبال کند که دقیقا نوعی تفکر را در زبان آلمانی نشان می دهد. هایدگر حداقل دست اندرکاران حقیقت وجود دارد که تنها زبان آلمانی و یونانی صحبت می کند. اولین راه آسان برای کار کانت وجود ندارد، مگر این که یک انقلاب کورنیکایی خود را انجام داده است. و برای انجام این کار، خودتان ممکن است قابل مقایسه با یادگیری محاسبات یا فیزیک ذرات اولیه است. فلسفه برای همه در دسترس است، اما فلسفه را به عنوان خرد و عقیده صرفا غافلگیر می کند. اما برای رسیدن به فلسفه به عنوان شناخت واقعی، تفکر، دانش، برای پیدا کردن راهی که پشت روش ها و نتایج دین و علوم طبیعی است، یک موفقیت واقعی است. برای پیدا کردن راه یکی از اصول اساسی که همه چشمه های تجربه را تجربه می کند کار ساده ای نیست.

مشاهده لینک اصلی
هر دو ترسناک مبهم و به لحاظ منطقی دقیق هستند، کانت به نوعی تست لاکتوم فلسفی عمل می کند. بسیاری از کارلاتان متافیزیکی (Lacan، Žižek، و غیره)، بدون هیچ گونه تلاشی برای مطابقت با پیچیدگی خود، سبک او را به سبک معرفت شناختی خود تقسیم کرده اند. و در عین حال، والیتی ترین اردوگاه تحلیلی، که به طور نامناسب با @ abstruseness @ با @ bullshit معادل @ abstruseness @ را رد کرد، @ او را به عنوان یک عجیب و غریب تاریخی صرف کنید. اما حقیقت این است که نقد \"Kants magnum opusâ €\" یکی از کت و عاليترين آثار فيزيکي فلسفي است که تا به حال نوشته شده است. به طور خلاصه، نقد کانت را به بحث درباره ايده آليسم متعالي مبدل مي کند که ادعا مي کند که دانش ما در مورد جهان تنها به پديده تبديل مي شود (چيزهايي که به ما ظاهر می شود)، به جای اینکه نومانال (چطور همه چیز بدون توجه به ما وجود دارد). در واقع، تمام دانش و تجربه لازم نیست که از طریق لنز ذهنیت خودمان عبور کنیم؟ (این طور نیست که همه با این ادعا موافق باشند). به نظر می رسد که نظر کانت بیش از سهم عادلانه اش از مشکلات است. به عنوان مثال، زیبایی شناسی Transcendental، @ که در آن او استدلال می کند که تمام تجربیات (انسان) به طور فضایی و زمانی موقت است، به نظر می رسد دچار مشکلی می شود، به ویژه در مواجهه با مفاهیم علمی مدرن از فضا و زمان. با این حال، هنوز باید مشخص شود که کدام ادعاهای بعدی کانتس در نتیجه رنج می برند. اما شاید بزرگترین مسئله ای که ایده آلیسم متعالی را با آن روبرو می کند، طبیعت است. در ابتدا انتشار آن، بسیاری از خوانندگان نقد، آن را برای بیان پیچیدگی خاص نسخه ای از برکلی که به اصطلاح @ ایده آل گریزمسیستی @ بوده و منجر به کت در رد ادعاهای بعدی شد. و حتی اگر کاانت دایره های واضح را برای تمایز منطق از روانشناسی (نقد در حوزه های پیشین پیش می رود)، برخی از دانشمندان مدرن به عنوان پیش بینی برخی از مدارهای عصبی شناخته شده اند. بعلاوه، یکی از مهم ترین بحث ها در بورس تحصیلی کانتی بین شیء دوگانه و تفسیر جنبه های دوگانه از نقد. با توجه به سابق، کانت معتقد است نومان و پدیده ها دو جزء متضاد است اما در نهایت نوعی از موجودیت را جدا می کنند، در حالی که دوم آن را پدید می آورد که به سادگی حسگر @ aspect of نومان را تشکیل می دهد. بنابراین، آن را روشن نمی کند که واقعا کانتس را \" حداقل در جزئیات آن. بنابراین ممکن است بهتر باشد که هر گونه قضاوت در مورد حقیقت یا نادرست نهایی خود را محکوم کنیم ... با این حال اگر نقد بسیار دشوار است و استدلالات آن به طرز وحشتناکی مبهم است، چرا باید در ابتدا با آن مواجه باشیم؟ در حالی که این کتاب را \"پروسه ای که بخشی بهتر از دو سال را در بر گرفت،\" جمع آوری کرد، لیستی از دلایل را برای اینکه چرا انتقاد از جایگاه بالاتری در تاریخ فلسفه غرب محسوب می شود، جمع آوری کرد. آنچه من با آن روبرو شدم: (1) برای گرفتن امیروگمنتال \"منفی\" یوم هیوم، که همانند آن محتاطانه ترسناک است، و ترکیب آن با توضیح اینکه چرا جهان، هنوز به نظر می رسد حداقل دست کم از حد اعتدال است \"به عنوان مثال، پیدا کردن یک جاده متوسط ​​بین تجربی و عقلانیت (2) برای ساخت نقد ویرانگر متافیزیکی استدلال. (متاسفم، Leibnitz.) (3) برای جایگزین کردن استدلال متافیزیکی از دلایل احتمالی با استدلالات متافیزیکی از دلیل عملی. به این معناست که حتی اگر یک گزاره متافیزیکی غیرممکن باشد اثبات می شود، به این معنا نیست که ما نباید به آن اعتقاد داشته باشیم. (3.1) به عنوان مثال، (a) وجود آزادی وجود دارد یا (ب) ما در یک جهان کاملا قطعی زندگی می کنیم. بگذارید بگوییم ما در یک جهان کاملا قطعی زندگی می کنیم و در این صورت همه باورهای ما بر این اساس تعیین می شود و از این رو ما به سادگی و بی رحمانه یکی از این گزاره ها یا دیگری را باور خواهیم کرد. اما اکنون فرض کنید که واقعا از انتخاب قدرت لذت می بریم. اگر ما آزاد هستیم اما نمیتوانیم این واقعیت را به رسمیت بشناسیم، احتمالا همچنین مسئولیت اقدامات ما را نپذیریم. بنابراین، باید طبق دستورالعمل عملی، به وجود اراده آزاد اعتقاد داشته باشیم، حتی اگر بتوانیم اثبات نظری محفوظ داشته باشیم. (4) برای شناختن این که همه تجربه های احتمالی الزاما مطابق با دسته های شناختی خاص است (5) برای اختراع استدلال متعالی، که در آن وجود برخی از موجودیت مطابق پیش شرط تجربیات احتمالی محاسبه می شود. (6) برای توسعه آموزه ای از ایده آلیسم متعالی. (7) برای فرموله کردن برخی از استدلال های بسیار هوشمندانه علیه آن زمان اثبات های الهیات برجسته؛ و در راه، احتمالا زمینه سازی برای منطق دوم را فراهم می کند. (8) برای ارائه یک حساب (متالوگیک) برای اینکه چرا منطق به نظر می رسد چنین ابزار مفیدی از تحقیق، فلسفی و یا غیره است. کلمه هشدار به خواننده بالقوه : این نجیب زاده مستلزم دانش فراشناختی فراوان است؛ تجربیات لک، برکلی و به ویژه یوم؛ عقلانیت لایبنیتس؛ و حتی یک تکه ی نیوتن (به پیشنهاد مفهوم مطلق فضا) و ارسطو (پیشنهاد جستجوی مقولات هستی شناختی) را برای سنجش خوب به ارمغان می آورد ...

مشاهده لینک اصلی
امانوئل کانت توسط farrrr دقیق ترین فیلسوف جهان است ... هرگز! حوا .. این متن، مانند بسیاری از متون فلسفی وجود دارد ... واقعا خشک بود .. و um .. طولانی. اما قطعا یک دلیل برای این که آنها به عنوان یکی از بزرگترین قطعه های فلسفی در آن وجود داشته باشد وجود دارد. به طوری که کتاب ها به طور خلاصه قرار می گیرند ... هیچ کس نمی تواند برای و یا علیه یک زندگی پس از مرگ / خداوند استدلال کند. او همچنین به این فکر می کند که درک ما از جهان و ایده های ما نه تنها مبتنی بر تجربه، بلکه بر مبنای یک مفهوم پیشین است ... ارزش آن را به عنوان خوانده شده، اس اس اگر شما روح نوع جستجو است ..

مشاهده لینک اصلی
تجزیه این دقت بسیار هیجان انگیز است. دست کم، آن برای من بود. این باعث شد که احساس کنم مغزم در حال رشد بود. شما ممکن است با سیستم مخالفت کنید، اما این استدلال جالب است. خواندن مورد نیاز

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب نقد عقل محض


 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب فیلسوف امریکایی
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن
 کتاب تاریخ ادبیات یونان
 کتاب تاریخ سازها
 کتاب مرگ به وقت بهار