کتاب قطار به موقع رسید

اثر هاینریش بل از انتشارات نشر چشمه - مترجم: کیکاووس جهانداری-ادبیات کلاسیک

نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندره‌آس» سربازی‌ست که راهی جبهه می‌شود و هنگام سوار شدن به قطار احساس می‌کند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمی‌خواهد بمیرد، اما می‌داند به زودی خواهد مرد».


خرید کتاب قطار به موقع رسید
جستجوی کتاب قطار به موقع رسید در گودریدز

معرفی کتاب قطار به موقع رسید از نگاه کاربران
@دردهایی در این دنیا هست به آن عظمت که دیگر در برابر آن ها از اشک کاری ساخته نیست.@

مشاهده لینک اصلی
برای کسی که با نثر هاینریش بُل آشنایی نداشته باشد، نه تنها این کتاب، بلکه همه کتاب های این نویسنده، عجیب و تاحدودی سخت خوان هست. ولی کافیست عاشق تک گویی و درونیات شخصیت ها باشی، تا نه تنها این کتاب، که همه آثار هاینریش بُل را، بخوانی و لذت ببری.

قطار به موقع رسید، داستان لحظات و ثانیه هایی است که از دست می دهیم... داستان عمری است که می گذرد و می رود. از همان اوائل که نویسنده با کلمه @بزودی@ بازی می کند، مدام در ذهن من این آیه از قرآن می آمد که: «و اذا جاء اجلهم لا یستقدمون ساعة و لا یستاخرون» (و هنگامی که سرآمدشان می رسد، دیگر نه یک لحظه بیش و نه یک لحظه کم باقی نمی مانند) (امیدوارم آیه و معنی را درست گفته باشم)... به هر حال عجیب به نظر می رسد، اما مطمئنم که شما هم در هنگام خواندن کتاب، این معنا را یاد می کنید، هرچند معتقد نیستم هدف هاینریش بل، اشاره به این بوده باشد... چه بسا مطالب دیگری نیز، که بُل، روایت می کند.


(این قسمت، ممکن است داستان را لو بدهد)
در هنگام خواندن، چیزی که برای من جالب بود، و چیزی که به نظرم طنز اصلی داستان (و در واقع دنیا) در آن نهفته، این نکته است که شخصیت داستان، از وقتی متوجه @آن اتفاق@ می شود، همه سعی اش را بر این می گذارد که دعا کند... (و تک گویی ها و ذهن خوانی های شخصیت، چه قدر به ما در شناختنش کمک می کند) اما تقریبا کمترین وقت را به دعا کردن اختصاص می دهد... بیشترین زمانش در خواب سپری می شود، و مدت زمان زیادی هم صرف خوردن و کاری نکردن می گذرد... شخصیت داستان، ناراحت است از اینکه دعا نمی کند، و عمر باقیمانده این چنین سریع می گذرد، اما در این میان، کارهایی هم هست که او می کند، و با اینکه ناراحت است از انجامش اما خود نیز کم کم متوجه می شود که آن چند ساعت استثنایی، که در آن نه دعا کرده، نه وقت را به خوردن و بیهوده گذران سپری کرده، از مهم ترین لحظاتی است که در زندگی خود داشته... الآن دقیقا یادم نیست که شخصیت داستان هم به این نکته پی برد یا نه، ولی نویسنده و ما، مسلما به این نکته رسیدیم، و نکته این داستان، نه در کلمه @بزودی@، که در همین چندساعت است؛ که اگر بخوانید داستان را، خودتان متوجه می شوید کدام ساعت ها را می گویم.

مشاهده لینک اصلی
خیلی روان در ابتدا. این مانند کاشت برخی از معادن در بخش اول رمان است. و البته، در آن قسمت داستان خیلی لذت بخش نیست، آن تا حدودی متراکم است. حتی اگر کیفیت و ادبیات گروه اول را مشاهده کنید. خیلی بهتر از آنچه که قبلا خوانده بود (مردی در قلعه بالا فیلیپ ک دیک). واقعیت این است که در قسمت دوم رمان مین ها منفجر می شوند و رمان آتش می گیرد. اما آن را مانند یک آتش سوزی تاریک، بدترین آتش من گه که در آن خداوند همه بدبختی از جنگ دیده ام. بار بر روی شانه آندریاس فوق العاده است. 24 سال ± سیستم عامل از طریق © ها از این داستان گفته شده است، یک سرباز آلمانی آلمانی و cándido است و hermoso.Esta رمان غم و اندوه است.

مشاهده لینک اصلی
یک داستان فراموش نشدنی در مورد یک سرباز جوان آلمانی که با رفقای خود در یک قطار نیروی دریایی به سمت شرق سفر می کند. این یک روایت شدید است که واقعا وحشت و هدر دادن جنگ را به خانه می آورد. همانطور که قطار مهاجرت به راین و وطن آنها، همه می دانند که آنها هرگز آن را نمی بینند، بنابراین نوشیدن سعی کنید احساس خشم خود را از غم و اندوه بیاندازید. وقتی شخصیت اصلی برای یهودیان دعا می کند خیلی زحمت کشیدم. پایان دادن به شوک یک بررسی واقعیت خیره کننده خشونت عظیم جنگ است. زیبا نوشته شده است

مشاهده لینک اصلی
خلاصه: یک سرباز نازی دعا می کند و او را محاکمه می کند. مراقبت برای بچه ها: بازتاب در مورد مرگ و اشاره های بسیار مبهم به قتل، فحشا و نژادپرستی (3.5 * ثانیه؛ گاهی اوقات من دوست داشتم فرضیه رمان و / یا خواندن در مورد رمان بیش از خود رمان)

مشاهده لینک اصلی
من نمی دانم چه بگویم. فقط این کتاب را بخوان

مشاهده لینک اصلی
من مطمئن نیستم چگونه می توانم بررسی زیر را نوشته ام. من کاملا فراموش کرده ام که این فرد همیشه این کتاب را خوانده است و من فکر می کنم که شما کور هستید ... من می بینم شما موضوع سیاه و سفید زشت را به رسمیت می شناسید، اما همه چیز را از دست دادید؟ @ Bolls novella مجموعه ای فراموش نشدنی از چیزی است که به نظر می رسد پایان زندگی فلاش باز بازی در حلقه خواب، با کلمه Stryy قرار می گیرد. زمان در آخرین لحظه است؛ این لحظه آخر آخرین لحظات زندگیاش است. زندگی بدون محدودیت زمان است زندگی به عنوان تنها خدا باید آن را، و یا شاید، ما، در آن لحظه آخر، زمانی که ما زندگی و مرگ را در یک بار به طور مجدد پلان. این کتاب به من یادآوری، به عنوان Ive مدت طولانی مشکوک، که ما زندگی خود ما نیست؛ زندگی زندگی ما را به عهده دارد و ما مانند آندریاس مانده ایم (ناگزیر) که همه ما آن را هدر داده ایم وقتی که پایان ما را در چهره ما می بیند. لحظات عجیب آن است که آندریاس به چشم دیگران نگاه کند و بداند که او قبلا مرده است. قطار در زمان است او مسیر خود را با یک نقشه دنبال می کند، مثل همه ما، به دنبال آینده. در این مورد، این ایده منحصر به فرد از لحاظ لحظه ای به او اجازه می دهد مکان دقیق را مشخص کند، Stryy. Stryy، این نام در سراسر داستان رسیده است به طوری که باعث می شود من فکر می کنم که در حال حاضر هادی پاسخ می دهند که آنها به Stryy هدایت می شود، آندریاس کلمه را بر روی حافظه خود قرار می دهد و لحظات زندگی می کند با این دانش که پایان در حقیقت همیشه در آنجا بوده است، حتی در ابتدا. این رمان یک سوال مهم را مطرح می کند. مهمترین مسأله ای که من فکر می کنم: معنای زندگی چیست؟ بله، این سؤالی است که ما را به یک یا دو بار دیگر از همه ما میپرسد. بعضی از ما شاید بیشتر از دیگران پاسخگو باشند. آندریاس تنها آن را متوجه می شود یک بار زندگی خود را به ساعت کاهش یافته است. قطار در زمان است قطار همیشه در زمان است هرچند که آندریاس به پایان نرسیده و انتظار آن را نداشته باشد، هیچ مانعی وجود ندارد. همیشه یک پایان وجود دارد و ما زندگی می کنیم آنگاه که ما آینده خود را داریم. حتی در حال حاضر همانطور که من این بررسی را به گوش نامرئی ارسال می کنم به خودم بیش از هر کس احتمال دارد. با این حال، این نشان دهنده آن است که چطور مضطرب بودن این است که در جهان نسبتا آگاه باشیم که قطار قطار من در امتداد مسیر حرکت می کند و خودم را با نقشه ها و برنامه های خود اطمینان می دهم.من از این واقعیت که من باید این مدت طولانی برای درک این کتاب بود، نمی توان گفت که من قبلا از قدرتش شگفت زده نشده بودم. این کتاب عجیب و غریب است. این کتاب من را مجبور کرده است تا از خودم سوال بپرسد و در حالی که منتظر جابجایی لایت جیبی برای تغییر روغن در ماشینم هستم، نگاه کردن به پنجره در باران بر روی شهر، قطره به طور تصادفی کشویی به پایین پنجره فکر فقط آندریاس و بل و زندگی. من تا به حال برخی از تعاریف را برای این سوال مزاحم مفهوم حیات و اجتناب ناپذیری آن پایان دادم. من فکر می کنم پاسخ من قطعا توسط من علاقه طولانی من به حقیقت و خدا آگاه است: از شجاعت، رنج و عذاب، برای دوست داشتن کسانی که مسیر من را عبور می کنند و حتی تصمیم های کوچک که نشان می دهد که من به تمام انواع زندگی را احترام می گذارم و بالاتر از همه، معجزه هر دوم از خود من. من فکر می کنم مجموعه ای از لحظات را ایجاد می کنم که نمی توانم از خودم بترسم. ***** بررسی ای که من چند سال پیش نوشتم. @ شادی خیلی چیزها را شستشو می دهد، همانطور که رنج بسیاری از چیزها را پاک می کند. @ A خط از رمان من متاسفم من برای مدت طولانی تکان نخواهم داد. مثل یک اعتراف وحشتناک ... کمی ناامید و ناامید کننده. در حالی که او تجربه خود را پردازش می کند، باعث می شود که خواننده در ذهن آندریاس ساکن باشد. به نظر می رسد که Boll (بدون توانایی Umlaut) برخی از تجارب خود را بر روی شخصیت های توصیفی خود نامشخص یا یکی از شخصیت های دیگری که او مشاهده کرده است اما هرگز نمی داند. به نظر می رسد که او این کار را برای جلوگیری از رمان بوجود می آورد که اجازه می دهد نور را در برخی از وقایع بدون آسیب پذیری بیش از حد در معرض خواننده خیره کننده قرار دهد ... یا این که وضعیت به اندازه ای از عینیت برای ما و بول فراهم شود. یکی نیز لحظات خاصی را که او را مجذوب خود می کند، زمانی که دوباره و دوباره ظهور می کند، به رسمیت می شناسد، به شرط اینکه به حافظه تعلق داشته باشد که نمی تواند پردازش شود. تصور جمعی از این رمان غیر معمول این است که آن را با هم مقایسه غیر معمول مانند یک موضوع سیاه زشت زده و پیچ و خم از طریق یک ترکیب دیگر زیبا و متعادل ... مانند خرابکاری، راه که احساس می کند که زندگی ربوده شده و به نحوی خرد است به نحوی است که فراتر از کنترل با این حال، نقطه ای از یک کتاب مانند این است که حاضر به پنهان کردن کابوس در گنجه نیست. دلفریب و وحشیانه.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قطار به موقع رسید


 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب فیلسوف امریکایی
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن
 کتاب تاریخ ادبیات یونان
 کتاب تاریخ سازها
 کتاب مرگ به وقت بهار