کتاب عشق سالهای وبا

اثر گابریل گارسیا مارکز از انتشارات آریابان - مترجم: کیومرث پارسای-ادبیات کلاسیک

برنده جایزه نوبل و نویسنده یک صد ساله، گابریل گارسیا مارکز، یک داستان از عشق نابهنگام است که تمام رقبای خود را در شاهکار خود، عشق در زمان گرسنگی، از بین می برد. اجتناب ناپذیر بود: عطر بادام تلخ همیشه او را به سرنوشت عشق عجیب و غریب یادآوری کرد. پنجاه و یک سال، نه ماه و چهار روز از زمانی که فردینا دازا رونق افکار ناخوشایند فلورنتینویای آرژانتین را تحسین کرد، از آن زمان به بعد ازدواج کرده است و از طرف دکتر جوزلان اوربینو ازدواج کرده است. در طول این نیم قرن، فلورنتینو در آغوش بسیاری از زنان خوش شانسی افتاده است، اما هیچکدام از آن را دوست Fermina ندیده است. با توجه به اینکه عشق ابدی او به سویش است، او برای روزی که می تواند او را دوباره محاکمه کند، زندگی می کند. فلورنتینو هنگامی که شوهر فرمیاس در تلاش برای بازیابی طوطی حیوان خانگی خود را از درخت انبه می گیرد، شانس خود را برای اعلام عشق پایدار خود به رسمیت می شناسد. اما آیا عشق جوان می تواند زندگی جدیدی را در تاریکی زندگی خود پیدا کند؟ مفهوم اصلی Garc؟ مورخز این است که میل جنسی به معنای واقعی کلمه یک بیماری، یک بیماری مشابه با وبا است. فلورنتینو از این رنج می برد، درست همانطور که ممکن است از هر گونه بیماری رنج ببرد. در یک لحظه، او درد جسمی خود را با درد عاشقانه خود درگیر می کند، زمانی که پس از خوردن گل ها به خاطر جذب عطر و بوی فرمیزان، استفراغ می کند. در فصل آخر، اعترافات کاپیتان از طاعون استعاری به عنوان یکی دیگر از تظاهرات این است.


خرید کتاب عشق سالهای وبا
جستجوی کتاب عشق سالهای وبا در گودریدز

معرفی کتاب عشق سالهای وبا از نگاه کاربران
خواندن عشق در زمان کالبد شکافی مانند تماشای گل گل است. زیبا و خسته کننده است. کتاب خیلی خسته کننده است، در حقیقت، من نمی توانم بیش از سی دقیقه را صرف مرور در روایت متراکم عشق وسواس کنم. هر چیزی که درخشان است بخواند، تمام گانگ هوه را بخواند و سپس به سه صفحه در مورد صنعت قایقرانی رودخانه بپیچد. به این ترتیب، قادر به خواندن به عنوان من به طور معمول ترجیح می دهم (یعنی سبک آلیس در سرزمین عجایب)، من به جای آن عشق و آمپر؛ وبا من با همه جا صحبت می کنید، آن را بخوانید هر زمان که من بتوانم یک ساعت شش ساعته را از زمان حسادت حسادت بردارم. با این حال، به عشق و آمپر؛ کلسترول ظاهرا یک نشان غول پیکر است که اعلان عضویت در باشگاه HEY STRANGER را به من در مورد باشگاه می دهد. به طور معمول من یک انسان نامرئی هستم که می تواند در مکان ها، مکالمات و غواصی های بانکی گمراه شود. یک نینجا، اساسا. عشق و \u0026 amp؛ با این حال وبا در دست، و به طور ناگهانی توجه من به سمت من بود. مهم نیست که من رفتم، مردم می خواستند با من درباره زندگی خود صحبت کنند. مثلا: من به یک فروشگاه شراب راه می روم. خانم می پرسد آیا من به کمک نیاز دارم جواب منفی. من می گویم، یک اسلات باز کردم. اما به عنوان یک جستجو، من به یاد داشته باشید واقعا دو. من فقط یک بطری 15 ساله Macallan و آخرین ودکای من را جلا دادم. بسيار خوب. بنابراین من دو بطری را می گیرم. پشت شمارنده می گوید: \"من فکر می کردم که فقط یک اسلات باز کردم.\" \"همیشه همیشه برای یک اتاق دیگر،\" می گویم. من متوقف می شوم. نگاه بی دست و پا سپس اضافه کنید، \"برای یک بطری بطری شراب دیگری بر روی یک ردیف شراب، منظورم است.\" او می گوید، \"او می گوید، و پس از آن چشم خود را در عشق و آمپر؛ cholera.Oh جیز. Incoming.Lady به من می گوید که خواندن عشق و آمپر؛ وبا در حقیقت آن را برای یک پسر بخوانید. من همه چیز را در مورد آن، این عاشقانه نوجوانان دو دهه گذشته می گویم. او به نظر می رسد شگفت زده به گفتن این و یا حتی به یاد آن، در مسیر خود را در داستان خود، و اتمام، که چگونه شما می دانید کرم کتاب دوست دارد، آیا شما؟ هنگامی که او کتاب مورد علاقه خود را به سمت بالا از خواندن عظیم خود را حرکت می کند، زیرا او فکر می کند این کمک خواهد کرد که او را درک شما. مطمئنا، می گویم مطمئنا است. پس، نه پنج دقیقه بعد، در فروشگاه ساندویچ، یک زن میانسال به من می گوید که چگونه یک ساندویچ را سفارش دهی. به او می گویم یکی از کسانی است که در آن خود را می سازید. نان، پنیر، ادویه جات، سس ها، گوشت ها و غیره را انتخاب کنید. او اذعان می کند ارعاب. من قبول میکنم من به صورت تصادفی انتخاب میکنم و سپس چشمانش به عشق و قلبش فرود می آید وحشی در دست من است. اینجانب. او کتاب را دوست دارد. مطلق مورد علاقه. او به او کمک کرد، او با شوهرش به من می گوید. تقریبا یک طلاق. اما در واقع، به دلیل کتاب، او متوجه شد که مشکلات او را کمتر و بیشتر دوست داشته است. عجیب و غریب، او به من گفته است که بسیاری از آنها به راحتی ازدواج خود را به آنها می دهد. تنها راهی که آنها می توانستند انرژی را به آن تزریق کنند، مبارزه بود. یک امر، او پذیرفت (به من غریبه کامل!). اما اکنون همه چیز درست است. \"این خوب است،\" من می گویم، \"من خوشحالم که همه چیز به خوبی با شوهر شما در حال انجام است.\" \"شما را خوشحال می کند،\" او می گوید و پس از آن رونق گرفت، به غریبه ها تبدیل شد. هرگز او را نمی بینم من ساندویچ خودم را می گیرم و می نشستم و آن را می خورم. این وحشتناک است. احتمالا به این دلیل که من به صورت تصادفی چیزی را برای آن گذاشتم. اما می دانم، من این کار را ادامه می دهم، چون گاهی اوقات با شکوه است. گاهی اوقات من ترکیبی از طعم ها را می بینم که هرگز قبل از آن با آنها مواجه نشده ام. اما من هرگز آن را سفارش نمی دهم خانم گفت: \"مثل این است.\" آشنایی، تحقیر و تحقیر را برانگیخته است. و هر یک از این موارد به بررسی واقعی عشق و آمرزش است. وبا؟ من مشکوک عشق و \u0026 amp؛ وجود کلسترول به عنوان یک مدرک عضویت برای باشگاه است که به من در مورد موضوعات باشگاه است چرا که بیشتر یا کمتر چیزی است که این کتاب است. خواندن عشق و آمپر؛ هوشیار واقعا شبیه به گوش دادن به یک غریبه به خصوص سرگرم کننده، پرشور و طولانی است که داستان زندگی اش را به شما می گوید. به استثنای یک هواپیمای نیست، بلکه به جای آن، می گویند، برای برخی عجیب و غریب اضافی و \u0026 amp؛ خنکی. و آن غریبه را نیز خودخواهانه می کند زیرا عشق و آمپر؛ هوشیاری کمدی بیشتر از یک داستان عاشقانه است. یا شاید دقیقتر باشد که بگوییم داستان واقعی عاشقانه، به جای یک داستان عاشقانه هالیوودی، چرا که داستانهای عشق واقعی همیشه عنصر پوچ بودن را در بر میگیرند، به همین دلیل عشق واقعی همانقدر گیج کننده است که بزرگ است . من یک نمونه از پوچ بودن را ارائه می دهم. شخصیت اصلی فلورنتینو دوست Fermina را دوست دارد، اما او با شخص دیگری ازدواج می کند (این یک spoiler نیست). برای اینکه عشق خود را نادیده بگیرد، نامه های عشق را برای دیگران می کشد و این اتفاق می افتد: لذت بخش ترین خاطره ی آن زمان، یک دختر جوان بسیار خجالتی بود که تقریبا یک کودک بود که از او خواسته بود نوشتن را لرزاند پاسخ به یک نامه غیر قابل مقاومت که او تازه دریافت کرده است و فلورنتینو آریزا به عنوان یکی از او در روز بعد از ظهر نوشته شده است. او به سبک دیگری پاسخ داد، که با احساسات و سن دختران هماهنگ بود، و در یک دست نیز به نظر می رسید، زیرا او می دانست که چگونه می تواند یک handwriting برای هر مناسبت ایجاد کند، با توجه به شخصیت از هر شخص او نوشت، تصور می کرد که به او چه فرمینا دازا گفته بود اگر او را به همان اندازه دوستش دوست داشته باشد ...

مشاهده لینک اصلی
این احتمالا اولین رمانتیک رمان است که خواندن نوشته شده توسط نویسنده مرد است. من به رمانهای عاشقانه از دیدگاه زنانه، در مورد مبارزات داخلی درون زنان بین دو مرد و یا دوگانگی درونی او بین زندگی کردن تا تعهدات اجتماعی و آزاد کردن روح درونی او، استفاده می شود. با این حال، در این رمان، شخصیت های بیشتر توسعه یافته، مرد هستند، و دو شخصیت اصلی مردانه مبارزه با چگونگی اقامت محترم است: 1. یک دکتر متمایز است که زندگی خود را به صورت بی نظیر با افتخار بزرگ زندگی می کند، اما همسر خود را با عشق دوست دارد یکی دیگر و دیگری. دیگری مردی است که شهرت وحشتناک ترین شهر را دارد و به طور کامل به معنای واقعی کلمه، زندگی حداقل دو زن است، اما تنها به یک زن در قلبش اعتقاد دارد. در عوض، شخصیت اصلی زن ظاهرا در مبارزاتش پیشرفت کرده است، اما ناخالصی های بسیار کمی دارد. اما آنچه که در مورد این کتاب فوق العاده است، در مقایسه با سایر رمان های عاشقانه ای که خوانده ام (و در مقایسه با Serendipity)، این است که چگونه زگیل های صادقانه شخصیت ها عاشقانه را بیشتر باور دارند. یک کار نمادین و به خوبی توسعه یافته است که در ساخت آن تعبیه شده است و در پیام آن دلگرم است. و در ترجمه: من زبان و سبک را جذاب کردم. با آن گفتن، زمانی بود که من یک جمله یا جمله ای را که به گوشم خیره شده بود گوش می دادم، مثل اینکه آن را ترجمه نکنید ... اما آن قسمت هایی که من را در مورد زبان ما و نحوه استفاده بی حد و حصر آن فکر می کند! به عنوان مثال: @ او سالهای دیگرش را در خاطره ی خاطره ای از حافظه نمی اندازد. @ من خودم یک زبان شناس هستم، می توانم تصور کنم که @ maggot-broth @ در زبان اسپانیایی بیشتر حس می شود، اما دلخوری دلپذیر از ترجمه خارج پیام را به یاد ماندنی تر می کند.

مشاهده لینک اصلی
خوب، مارکز برای من نیست من می خواستم این کتاب را دوست داشته باشم. او نوعی دستورالعمل جادویی از واژه ها دارد و گاهی اوقات توسط زبان و زبان انگلیسی جذب می شود، اما من از این کتاب جذاب نیستم و من آن را داستان عشق نمی نامم. در هر یک از این روابط کمی یا هیچ چیز از عشق وجود داشت و من می توانستم تا آنجایی که بگوییم آریزا یک انحراف جنسی روانپاکی و یک استالکار است. در چه دنیا این شخصیتی است که انسان 76 ساله با آن می خوابد یک دختر 14 ساله ای که به عنوان نگهبان مسئولیت دارد؟ اما مارکز این را به صورت طبیعی و @ love @ توصیف می کند. نه در دنیای من ... و زمانی که او خودکشی می کند و او می داند که دلیل آن این است که او در عاشق شدن است، بسیار خنده دار است. همچنین یکی دیگر از شخصیت های برجسته توصیف شده است که مورد تجاوز قرار گرفته توسط یک مرد و پس از آن صرف زندگی خود را به دنبال او، زیرا او تنها مرد است که می تواند @ love @ را برآورده کند. براستی؟ این یک تصور قطعی جایزه نوبل است؟ من می دانم که بسیاری از کسانی که معتقدند مارکز نویسنده ی عالی است وجود دارد. من دو کتاب از او خوانده ام و می توانم با اطمینان بیان کنم که این آخرین بار من خواهد بود. هر نویسنده برای هر خواننده نیست. بهترین چیزی که در مورد این کتاب عنوان قهرمان آن است، باعث می شود من احساس خجالت بکنم.

مشاهده لینک اصلی
كتاب های كوچك تمایل دارند علامت قابل خواندن را ترک كنند. این قطعا یکی از موارد نادر بود که انجام شد. به هر حال من هرگز نمی توانم فراموش کنم که چگونه شروع شد .. @ IT اجتناب ناپذیر بود: عطر از بادام تلخ همیشه او را از سرنوشت عشق ناپسند یاد گرفت .. @. داستان عشق متفاوت از هر دیگری من تا به حال خوانده است. زیبا، خنده دار، شگفت آور

مشاهده لینک اصلی
ما نمی توانیم اشتباه کنیم و فکر کنیم که عنوان در مورد داستان عشق است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب عشق سالهای وبا


 کتاب کافر
 کتاب a passage to india
 کتاب sula
 کتاب Beloved
 کتاب Pale Fire
 کتاب A Horse at Night: On Writing