کتاب صد سال تنهایی

اثر گابریل گارسیا مارکز از انتشارات کتاب سرای نیک - مترجم: کاوه میرعباسی-ادبیات کلاسیک

گابریل گارسیا مارکز، در رمان «صد سال تنهایی» به شرح زندگی شش نسل خانواده «بوئندیا» میپردازد که نسل نخستین از آنها در دهکده ای به نام «ماکوندو» ساکن میشود. داستان از زبان سوم شخص حکایت میشود. طی مدت یک قرن تنهایی پنج نسل دیگر از بوئندیاها به وجود می آیند و حوادث سرنوشت ساز ورود کولیها به دهکده، و تبادل کالا با ساکنین آن، رخ دادن جنگ داخلی و ورود خارجی ها برای تولید انبوه موز را می بینند. شخصیت های مهم رمان عبارتند از: «خوزه آرکادیو بوئندیا» که نخستین مردی ست که به سرزمینی وارد شده که بعدها ماکوندو نام میگیرد. زن او به نام «اورسولا» که در طی حیات خود اداره کردن خانواده را با تحمیل مقررات خود به بچه ها عهده دار میشود، و تولد چندین نسل را به چشم میبیند


خرید کتاب صد سال تنهایی
جستجوی کتاب صد سال تنهایی در گودریدز

معرفی کتاب صد سال تنهایی از نگاه کاربران
صد سال تنهايي كتابي است كه در همان روزهاي اول چاپ در دنيا سر و صداي زيادي كرد و خيلي زود نسخه هايش تمام شد و پشت سر هم تجديد چاپ ميشد
حتی چند سال قبل پادشاه اسپانیا، با هزینه خود آن را تجدید چاپ کرد

كتاب به سبك رئاليسم جادويي است كه آدما راحت صدها سال عمر ميكنند و واتفاقات عجيب كم نمي افتد.مردي پشت سرهم شانس مي آورد و دختر اصيل زاده اي كه سخت گيري عجيبي براي زندگي كردن به سبك اشرافي دارد زن يك آدم تقریبا عادي شده است و در زندگی با او رنج می برد

شوهرها خيلي راحت خيانت مي كنند و زنها بخاطر فرزندشان دست رو روي دست مي گذرانند
ناگهان مردم سرزميني ديگر بخاطر تجارت سود آور موز به دهكده جادويي ماكوندو هجوم مي اورند و دست به اعمالی میزنند كه مایه شگفتی بومیان آنجا می شود

این کتاب جزو شاهکار هایی است که اصلا ازش لذت نبردم
شاید نتونستم با سبک کتاب کنار بیام
ولی بعضی جاهاش چیزای جالبی داشت
مخصوصا ورود صنعت موز به منطقه ای با مردمان سنتی

مشاهده لینک اصلی
399. Cien años de soledad=One Hundred Years of Solitude, Gabriel García Márquez
صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز انتشارات امیرکبیر، ترجمه بهمن فرزانه
عنوان یک: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: بهمن فرزانه؛ انتشارات امیرکبیر در سال 1353، در 363 ص، اما همین ترجمه بهمن فرزانه بارها توسط انتشاراتی های متفاوت چاپ شده: انتشاراتی دادار، 1380 در 360 ص، شابک: 9647294352؛ موضوع: داستانهای نویسندگان کلمبیایی قرن 20 م
عنوان دو: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: محمدرضا راهور، نشر: تهران، آبگون، چاپ نخست 1379، در 496 ص، شابک: 9649166831؛ همین ترجمه را انتشارات شیرین در سال 1382، با شابک: 9645564937؛ و انتشارات آربابان در سال 1380، با شابک: 9647196040؛ منتشر کرده اند
عنوان سه: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: محسن محیط، نشر: تهران، محیط، چاپ نخست 1374، در 479 ص، شابک: 9646246125؛ چاپ پنجم 1378؛
عنوان چهار: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: کیومرث پارسای، نشر: تهران، آربابان، چاپ نخست 1382، در 560 ص، شابک: 9647196229؛ چاپ بیست و سوم 1393؛
عنوان پنج: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: حبیب گوهری راد، نشر: تهران، رادمهر، چاپ نخست 1388، در 420 ص، شابک: 9789648673678؛ و انتشارات جمهوری در سال 1388 در 420 ص و شابک: 9789646974961؛
عنوان شش: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: مژگان فامیلی، نشر: تهران، لیدا، چاپ نخست 1391، در 552 ص، شابک: 9786006538549؛
عنوان هفت: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: رضا دادویی، نشر: تهران، آدورا، چاپ نخست 1391، در 416 ص، شابک: 9786009307197؛
عنوان هشت: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: محمدرضا سحابی، نشر: تهران، انتشارات مصدق، چاپ نخست 1393، در 416 ص، شابک: 9786009442119؛
عنوان نه: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: زهره روشنفکر، نشر: تهران، مجید، چاپ نخست 1388، در 456 ص، شابک: 9789644531064؛
عنوان ده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: محمدصادق سبط شیخ، نشر: تهران، تلاش، چاپ نخست 1390، در 540 ص، شابک: 9786005791426؛
عنوان یازده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: ناصر جوادخانی، نشر: تبریز، یاران، چاپ نخست 1390، در 400 ص، شابک: 9789642340828؛
عنوان دوازده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: مریم فیروزبخت، نشر: تهران، حکایتی دیگر، چاپ نخست 1388، در 518 ص، شابک: 9789642756124؛ چاپ چهارم 1392؛
عنوان سیزده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: اسماعیل قهرمانی پور(شمس خوی)، نشر: تهران، روزگار، چاپ نخست 1389، در 415 ص، شابک: 9789643741822؛
عنوان چهارده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: عبدالرسول اکبری، نشر: تهران، شبگون، چاپ نخست 1393، در 584 ص، شابک: 9786009454518؛
عنوان پانزده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: بهاره خدادادی، نشر: تهران، نسل آفتاب، چاپ نخست 1389، در 4644 ص، شابک: 9786005847192؛
عنوان شانزده: صد سال تنهایی؛ اثر: گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه: آوینا ترنم، نشر: تهران، ماهابه، در سال 1393، در 477 ص، شابک: 9786005205596؛ و توسط نشر هنر پارینه، در سال 1390، در 584 ص، شابک: 9786005981032؛
Characters: Úrsula Iguarán, Remedios Moscote, Remedios, la bella, Fernanda del Carpio, Aureliano Buendía, José Arcadio Buendía, Amaranta Buendía, Amaranta Úrsula Buendía, Aureliano Babilonia, José Arcadio Segundo, Aureliano Segundo, Aureliano José, Pilar Ternera, Rebeca Buendía, Santa Sofía de la Piedad, Arcadio Buendía, José Arcadio Buendía, hijo, Meme Buendía, Petra Cotes, Pietro Crespi, Melquiades.
چاپ نخست اثر در سال 1967 در آرژانتین با تیراژ هشتهزارنسخه منتشر شد. تمام نسخه‌ های چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته نخست کاملاً به فروش رفت. در سی سالی که از نخستین چاپ این کتاب بگذشته بیش از سی میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از سی زبان ترجمه شده است. جایزه نوبل ادبیات سال 1982 میلادی به گابریل گارسیا مارکز به خاطر خلق همین اثر تعلق گرفت. داستان به شرح زندگی شش نسل از خانواده ی بوئندیا پرداخته؛ که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت‌های داستان، به جادویی شدن روایت‌ها می‌افزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران؛ کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنانی در جبهه جنگ به وجود آمده‌ اند توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته؛ و طعمه ی مورچه‌ ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده ی آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری نویسنده در این کتاب است که سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده است. داستانی که در آن همه ی فضاها و شخصیت‌ها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّت و معلولی شناخته شده ی دنیای ما پیش نمی‌روند. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، پسر دوم اورسولا و خوزه آرکادیو است؛ نخستین فرزندی ست که در ماکوندو به دنیا می‌آید. این شخصیت فاقد هرگونه احساس عشق، نفرت، ترس، تنهایی و امید است. وی از کودکی تحت تأثیر برادر بزرگتر خود: خوزه آرکادیو بوئندیا، قرار دارد و در اوج داستان، توسط برادرش که در نقطه ی مقابل دیدگاه سیاسی وی است و به نوعی نماینده ی دشمنان او نیز به حساب می‌آید، از اعدام نجات پیدا می‌کند. وی بارها و بارها از مرگ می‌گریزد. نه جوخه اعدام و نه زخم و سم و نه خودکشی، نمی‌توانند وی را بکشند. وی به نوعی نماد شخصیت کسانی ست که باید زنده بمانند و عذاب بکشند، تا پل بین سنت و مدرنیته در شهر خیالی ماکوندو باشند. وی در طول جنگ‌های داخلی در تمام جبهه‌ های جنگ با زنان بیشماری همبستر شده، و هفده پسر که همه نام کوچک وی و نام خانوادگی مادرانشان را دارند از او بوجود آمده‌ اند. تو گویی در تمام مسیر پیشروی جبهه، تخم جنگ را پراکنده است. اما همه ی این هفده پسر که یک کشیش روی پیشانی آن‌ها علامت صلیب را با خاکستر حک کرده به سرعت کشته می‌شوند. در نهایت سرهنگ در اوج تنهایی و فراموش شدگی می‌میرد. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
اصلاح شده 28 مارس 2012 هوه؟ اوه آه، مرد وو.من فقط رویای عجیب و غریب داشتم.این شهر کوچک بود، درست است؟ و همه مثل دو نام بود. و این مردی بود که زیر یک درخت زندگی می کرد و یک خانم که خاکی خوردند و بعضی از بچه های دیگر که فقط ماهی طلای کوچکی را تماما ساخته بودند. و گاهی اوقات باران بارید و گاهی اوقات آن را نداشت، و ... و در آنجا همه مشتاقان آتش بود، و برخی از دختران توسط لباسشویی او را به آسمان بردند. این مسئله به هم ریخته بود. من نیاز به قهوه داشتم. تقریبا چقدر پس از خواندن این کتاب احساس کردم. این واقعا تنها زمانی است که من همیشه کتاب و فکر می کردم، \"شما می دانید، این کتاب بسیار عالی خواهد بود اگر من سنگسار کردم.\" و من حتی نمی دانم که اگر سنگسار کار بر روی کتاب در راه است گابریل گارسیا مارکز (که به عنوان یک نام جالب برای گفتن است) یکی از آن نویسندگان است که باید بخوانید. شما می دانید نوع ⠀⠀ thoseâ € ™ آنهایی که هر ادعا می کند خواندن، اما هیچ کس واقعا دارد. کسانی که در نمایه دوستیابی آنلاین خود قرار داده اید، به طوری که افراد فکر می کنند که شما دقیق تر از آنچه که واقعا هستید فکر می کنید. شما بعضی از نکات جالب فکری و یا چیزی را به شما می دهیم، نوعی از کیبوردهایی که شما فقط از خواندن کسی مانند استفن کینگ یا کلوی بکر استفاده نمی کنید. مارکز یکی از اولین نویسندگان بود که از رئالیسم مگسی استفاده می کرد، â € سبک فانتزی که در آن فوق العاده و باور نکردنی به عنوان رویدادهای روزمره مورد توجه قرار می گیرد. در حالی که مطمئن هستم که آن را به سبک مدرن فانتزی شهری کمک می کند - که همچنین فوق العاده با واقعیت واقعی - واقع گرایی جادویی مخلوط نمی کند واقعا از راه خود را به اشاره به عجیب و غریب و bizarrity. این چیزها فقط اتفاق می افتد یک دختر به آسمان پرت می کند، مرد زندگی طولانی تر از او دارد، و این چیزها در عبور می گویند به عنوان اینکه آنها کاملا طبیعی است. در این مورد، سرهنگ Aurliano Buendia دارای 17 پسران نامشروع است، همه به نام Aurliano، توسط هفده مختلف زنان، و همه آنها در همان روز به خانه خود می آیند. Remedios زیبایی یک دختر بسیار زیبا است که مردان فقط در مقابل او زباله، اما او حتی متوجه نیست. دوقلوها Aureliano Segundo و Jose Arcadio Segundo ممکن است در حقیقت هویت های خود را تغییر دهند، در حالی که آنها فرزندان بودند، اما هیچکس نمی داند که حتی آنها را نمی دانند. در شهر کوچکی از مکوندو، همه چیز عجیب و غریب اتفاق می افتد و هیچ کس واقعا متوجه نمی شود. به عنوان مثال، پاتریارخ شهر در طول بیست سال گذشته با یک درخت شاه بلوط وابسته است، هیچ کس فکر نمی کند چیزی در مورد آن غیرمعمول است. البته، نمونه ای عالی از منطق رویایی - عجیب به نظر می رسد عادی به یک رویا، و شما هیچ دلیلی برای سوء استفاده از چیزی که در اطراف شما اتفاق می افتد. یا اگر متوجه شوید که چیزی اشتباه است، اما هیچ کس دیگر به نظر نمی رسد در مورد آن نگران باشد، و سپس شما سعی می کنید وانمود کنید که رفتن به کار لباس پوشیدن فقط در یک جفت دفترچه های خاردار پاک کن و یک کلاه گاو نر کاملا طبیعی است. یکی دیگر از عنصر رؤیایی که این کتاب را تحریک می کند این است که در اینجا واقعا هیچ داستان ای وجود ندارد، حداقل در راه چیزی که انتظار داشتیم نیست. خواندن این کتاب نوعی یک بازی واقعا عجیب و غریب از The Sims است - در مورد یک خانواده که بزرگتر و بزرگتر می شود و چیزی برای همه اتفاق می افتد. بنابراین، روایتگر از یک کاراکتر به سمت دیگر حرکت می کند، لحظه ای برای لحظه ای به آنها می دهد، و سپس به شخص دیگری حرکت می کند، بسیار هموار و بدون فانتزی. گفتگو بسیار کمی است، بنابراین داستان می تواند بسیار راحت و اغلب انجام شود. هر شخصیت داستان خود را برای گفتن دارد، اما شما اجازه ندارید به مدت طولانی در مورد هر یک از آنها قبل از گرسنگی نشان می دهد چه کسی اتفاق می افتد؟ نتیجه یک روایت طولانی و مداوم در مورد این خانواده بزرگ و نهایتا محکوم شده است، در حالی که خانواده Buendia خود شخصیت اصلی است و اعضای خانواده واقعی به آن ثانوی هستند. مطمئنا تجربه خواندن جالب بود، اما زمانیکه از طریق من در حین خواندن آن، در حال خواب رفتن بودم، که برای من غیرعادی است. اما شاید این چیزی است که گارسیا می خواست اتفاق بیفتد. با خواندن کتاب خود، من به آن غریزهی رویاها و توهمها رفتهام، جایی که فوقالعاده عادی است و یخ چیزی است که پدر شما را برای کشف آن میفرستد. ------- [Arcadio] سرویس نظامی اجباری را اعمال کرد برای مردان بیش از هجده سالگی اعلام کرد که مالکیت عمومی هر حیوانی است که بعد از شش شب در خیابان ها راه می رفت و مردان که بیش از حد عاری از لباس بودند، لباس های قرمز را پوشیدند. او پدر پدر نیکانور را در خانه فرهیخته زیر درد اعدام محکوم کرد و از گفتن جرم و یا زنگ زدن ممنوع، مگر اینکه برای پیروزی لیبرال باشد. به منظور اینکه هیچ کس به سختی اهدافش شک نداشته باشد، او دستور داد که یک ستاد شلیک در مربع سازماندهی شود و آن را یک زخم زد. در ابتدا هیچکس او را جدی نگرفت. »

مشاهده لینک اصلی
من تضمین میکنم که 95 درصد از شما از این کتاب متنفرم، و حداقل 70 درصد از شما آن را به اندازه کافی متنفر نخواهید کرد تا آن را تمام نکنید، اما من آن را دوست داشتم. حدس می زنم من فقط در خلق و خوی آن بودم. چطور آن را تجزیه می کند: چیزهای شگفت انگیز: من می توانم به معنای واقعی کلمه احساس چروک های جدید گسترش در سراسر سطح مغز من وقتی که من این مرد را بخوانم. این خیلی بد اخلاق است که هیچ فرصتی ندارد و کاملا منطقی است. صفت و توصیف او 100٪ عالی است و هنوز کاملا بی معنی است. پس از خواندن سه فصل، شروع به ساختن معنی می کند ... و این زمانی است که شما متوجه می شوید که احتمالا دیوانه هم هست. و تو هستی. همه ما هستند. سبک رئالیسم جادویی این کتاب شگفت انگیز است. مطمئنا، یک تراژدی حماسی به دنبال یک خطای طولانی از دیوانگی خانوادگی است، اما این امر مردم را از خوردن خاک، متوقف کردن از مرده، گسترش طاعون بیخوابی مسری و یا لذت بردن از رعد و برق ناگهانی گل های زرد جلوگیری می کند. همه شما در چنین نور طبیعی ایده ای دارید که شما فکر می کنید، البته البته. البته او در گیاهان آبزی خود را در دندان های دروغین خود رشد می دهد. حالا چرا این را نمی پسندید؟ این پسر، مظهر منحصر به فرد است. من یک جمله را به من بدهید، هرچیزی که انسان تا به حال نوشته کرده است، و من آن را می شناسم. هیچ کس مانند او نمی نویسد (همچنین جملات خود را به طور متوسط ​​حدود 1438 کلمه در هر صفحه، به طوری که بسیار آن را به عنوان او یا فاکنر) دلیل اینکه بیشتر شما این کتاب را نفرت: من باید هر اونس از توانایی ذهنی من فقط برای درک آنچه که @ @ در حال رفتن ! اکثر افرادی که برای تفریح ​​و تفریح ​​خواندن میخواهند ایمیل مارکت را از طریق ایمیل ارسال کنند. همچنین حدود 20 کاراکتر اصلی و 4 نام وجود دارد که همه آنها به اشتراک گذاشته می شوند. این حقیقت را می دانم که در فرهنگ اسپانیایی های دوران عصر واقع شده است، اما به طور جدی، زمانی که شما به شخصیت ششم به نام Aureliano می روید، باید نمودار خود را بسازید. حتی روسای کلاسیک هم از این موضوع ناراحت نیستند. در یک یادداشت غم انگیز، مارکز بار دیگر (همانطور که در عشق در زمان بیماری هاله ای انجام داد) یک مرد بالغ که رابطه جنسی با یک دختر جوان داشت به عنوان 9 ... که بسیار # 1 در لیست من از @ چیزهایی که شما را به رفتن EWW !!! @ او باعث می شود لولیتا به نظر می رسد Polyanna در نمودار فضیلت! (توجه داشته باشید به نویسندگان: شما یکی از شخصیت های خود را ویژگی منحصر به فرد اما خصمانه و نوشتن خوب آن را به بیش از یک، و ما شروع به فکر کردن خواندن مشخصات روحی خود را، خزش!) اگر شما احساس می کنید فشار دادن مغز شما به حداکثر آن، آن را بخوانید. پس از همه، این مرد موفق به کسب جایزه نوبل شد. اما آمادگی کار سخت تر برای درک چیزی از قبل داشته باشید که در زندگی خود دارید. و ممکن است خدا با شما باشد. علاقه مندان: (به طور تصادفی همچنین کوتاه ترین در کتاب) او دارای فضیلت نادرست از هرگز به طور کامل به جز در لحظه مناسب است. او به زودی به دست آمده نگاه غم انگیز است که یک در گیاهخواران می بیند. کودکان به ارث می برند پدر و مادر دیوانه. او واقعا از طریق مرگ بوده است، اما او بازگشته است زیرا او نمیتواند تنهایی را تحمل کند. هوا خیلی مرطوب بود که ماهی ها از طریق درهای داخل می آمدند و پنجره ها را می کشیدند. او قادر به تحمل روحش نبود وزن خرد کننده گذشته خیلی زیاد است. برای من به اندازه کافی مطمئن هستم که مطمئن هستم که شما و من در این لحظه وجود دارد. وقتی کسی می خواهد، اما زمانی که می تواند، می میرد.

مشاهده لینک اصلی
بنابراین می دانم که من این کتاب را دوست دارم چون کلاسیک و نویسنده ی همان نویسنده ای است که عشق را در زمان بیماری های وحشی نوشت. متاسفانه، من فقط فکر می کنم این است که باور نکردنی با یک قطعه ناهموار که به نظر می رسد ناپدید می شود خسته کننده است. مطمئنا، زبان جالب است و خط اول مطالب آموزشگاه های دانشگاهی انگلیسی است. گاهی اوقات من فکر می کنم که کتاب ها با @ class @ label برچسب گذاری شده اند، زیرا برخی از آنها از آنها خواسته اند و نمی فهمند و بنابراین این کتاب ها را بعنوان نابغه تحسین می کنند. این همان دانشگاهیان، به دنبال افرادی هستند که دوست ندارند این کتابها را به همان دلایل به دنبال بینی خود ببرند. (اگر این همه به نظر می رسد بیش از حد خاص، بله من این گفتگو با استاد معدن داشتم). من می دانم که افراد دیگر این کتاب را دوست دارند و قدرت بیشتری به آنها می دهند، من تلاش کردم تا آن را در سه زمان مختلف خواند و هرگز آن را انجام نداد بیش از 250 صفحه قبل از اینکه من خیلی خسته شوم با تمام تولدها، مرگ، حوادث جادویی و افسانه های افسانه ای. من این را چنین قرار دادم، من این کتاب را به همین دلیل ندیده ام که هرگز سیگار کشیدم. اگر من مجبورم خودم را مجبور کنم آن را دوست داشته باشم. وقتی شروع به سرفه و هک شدن در سیگار اول کردم، بدنم به من می گوید که این برای من خوب نیست و من باید آنجا را ترک کنم. هنگامی که من شروع به نوازش کردن در صفحه دوم صد سال تنهایی می کنم، ذهن من در تلاش است به من بگوید من باید راهی بهتر برای گذراندن وقت خود پیدا کنم.

مشاهده لینک اصلی
بیشتر شبیه یک صد سال شکنجه. من بخشی از آن را بخاطر تلاش های اشتباه برای گسترش افق های ادبی من و بخشی از آن به عنوان خوانده ام، زیرا عموی من طرفدار بزرگ گابریل گارسیا مارکز بود. سپس دوباره او را مورد استفاده قرار داد تا دوباره به خواندن Ulysses برای سرگرمی، که فقط نشان می دهد که شما باید هرگز توصیه کتاب از کسی که IQ بیش از 30 امتیاز بالاتر از خود شما است. من صبر برای بسیاری از اضطراب، مانند verbiage و شکلات، اما نه برای 5000 صفحه شامل سه نسل از افراد با همان نام. در نهایت من در ابتدای کتاب از درخت خانواده گم شدم و آن را به عنوان یک نشانه استفاده کردم! برای اینکه عادلانه باشد، این کتاب در واقع 5000 صفحه است، اما همچنین عادلانه است، داستانهای درهم آمیخته بی نظیر از سوء استفاده عجیب و غریب و پدیده های خارق العاده آن را به نظر می رسد. تمام وقت من آن را خواندم، فکر کردم، \"این باید چیزی است که آن را مانند سنگسار می کند\". خوب، در واقع من اغلب وقت ها تلاش می کردم که شخصیت های خود را مستقیما نگه دارم. بقیه زمان من تعجب کردم اگر من قربانی فوم های رنگ بی بو بودم. با این حال، من فکر می کنم که من فقط قربانی مارکسیسم مارکسیستی واقع گرایی جادویی بودم که می توانم در داستان های کوتاهی بگنجانم اما کمی در رمان طولانی فرو می ریزم. دوباره، عادلانه است، این رمان توسط بسیاری از ستایش و عاشقانه است، و من می توانم مرتب سازی بر اساس به همین دلیل است. پانورامای درخشان یک تاریخ روستا برای افرادی که از تراژیک بودن بسیار با فانتزی لذت می برند، تجدید نظر می کند. این فقط برای من خیلی مهم است.

مشاهده لینک اصلی
من به یاد روزی که تماشای کارتون را متوقف کردم: یک قسمت از thundercats که در آن تعدادی از گربه ها در نوعی چیز فوق العاده حباب به دام افتاده اند و به من این را می گویم که، کارتون بودن، شخصیت ها فقط می توانند پاک شوند و دوباره خارج از حباب شوند . یا فقط می تواند پرواز کند یا راه خود را تونل کنند یا teleport و یا انجام هر کاری، واقعا، آنها می خواستند ... پس از آن آنها خط و رنگ در یک دنیای خط و رنگ بودند. در حال حاضر این کار مربوط به هر کار داستانی است - منظورم این است که سروانتس فقط می تواند دون کیشوت را از هیچ وضعیت خطرناکی رونوشت کند، اما فقط با یک کارتون با کمترین مشترکین معروف متفاوت است. احساس می کرد که پایبندی به واقعیت (واقعیت همانطور که در جهان کارتونی تعریف شده بود) اولویت اصلی نبود. این کارتون من به پایان رسید و روزها را تماشا کرد و در طول سالی که گذشت از آن غافل شد: کمبود شدید یا بیش از حد تخیل بود که آن را ساخته بود، در حالی که تمام دوستانم کاریکاتورهای صبح روز شنبه را حفاری کردند، و تلاش برای استفاده از منطق برای رد کردن این واقعیت که همه می دانستند و هرکس که می دانستم، می خواستم بمیرم؟ تجربه ای مشابه با یک صد سال تنهایی داشتم. فصل اول فقط درخشان است: کولی ها اقلام را به Macondo می رسانند، یک روستا که از تمدن انبوهی توسط مایل های باتلاق و کوه ها پنهان می شود. این آیتم های روزمره (آهن ربا، یخ و غیره) به وسیله مردم تفسیر می شوند آنها هرگز آنها را ندیده اند و خواننده را مجبور می کند که خود را از آنچه قبلا عادی می داند، تصحیح کند. حیرت آور. و سپس کولی ها یک فرش سحر آمیز را به ارمغان می آورند. تنها هستند. یکی که کار می کند و هیچ تمایز بین آهن ربا و فرش جادویی وجود ندارد. این، من حدس می زنم، واقع گرایی جادویی است. و من یک لحظه Thundercats داشتم. lemme توضیح دهید: فرش جادویی بلافاصله تمام مواردی را که قبل از آن به عنوان غیرمستقیم ارائه می دهد، ارائه می دهد. یخ و آهن ربا همان فرش سحر آمیز هستند؟ رابطه بین جادو و علم چیست؟ چگونه می توانم به شخصیتی اعتقاد داشته باشم که برای دانستن یخ و مغناطیسی چنین سختی را بپذیرد و با استفاده از روش های علمی اولیه، روز و شب کار می کند تا کشف کند که زمین دور است - اما پس از آن فقط می پذیرد که فرش ها می توانند پرواز کنند ؟ یا این که مردم می توانند بدون نیاز به هضم چربی بدنشان را به سرعت افزایش دهند؟ یا خون انسان می تواند برای پیدا کردن یک فرد خاص پیچیده شود و از خیابان ها عبور کند؟ شخصیت ها را فورا، چگونه می توانم به نویسنده اعتماد کنم اگر جهان کاملا تعریف نشده است؟ اگر مردم می توانند از مرگ اجتناب کنند (و توضیح نمی دهند که چطور یا چرا): کجا کجا هستند؟ اگر کسی بتواند وزن خود را 1000 پوند کند، چه چیزی می تواند انجام دهد؟ چگونه می توانم در مورد وضعیت هر گام که اگر گارسیا مارکز بتواند افراد را درگیر بال های جوانه و پرواز کند، چگونه می توانم مراقبت کنم؟ آیا کتاب باید به عنوان افسانه خوانده شود؟ به عنوان اسطوره؟ به عنوان تمثیل؟ نه من فکر نمی کنم این فقط به عنوان یکی از آن ها خوانده شود. و من هرکسی را فریب می دهم که سعی کرد کتاب 500 صفحه ای را به عنوان تمثیلی ساده توضیح دهد. علاوه بر این، من اعتقاد ندارم که گارسیا مارکز به عنوان بارور تخیل به عنوان بورژس و یا سروانتس یا موتیس - سه فاحشه که شاید، می تواند چیزی شبیه به این را تنها در قدرت قصه گویی به تنهایی. اما سه گاو که، اگر چه آنها ممکن است در این مسخره، به وضوح جهانی تعیین می کنند شخصیت خود را در ساکنان. بنابراین من در صفحه 200 قرار دارم و باید تلاش کنم. اما سخت است. مراقب زمانی که کسی میمیرد وقتی که مرگ دائمی نیست؟ و من در مورد شخصیت هایی که مرگ را در معرض دیدند، اهمیتی نمی دهند اما فریاد می زنند (که با آنچه که آنها را فریاد می زند، متناقض نیست) و همچنین وقتی که کسی می میرد، همچنان گریه می کند؟ بله، برخی از جواهرات در طول راه وجود دارد، اما من فکر می کنم Solitude به عنوان مجموعه ای بزرگ از داستان های کوتاه متصل شده (مانند نوعی واقع گرایی جادویی Winesberg، Ohio) ساختار یافته بود که بسیار بهتر کار می کرد. این یکی از محبوب ترین کتابهای تمام دوران است و من خیلی متکبر نیستم (لعنتی نزدیک) برای تخفیف کلمه همه این افراد (اگر چه من گوتوبای، DFJ و Borges در کنار من - یک بحث قوی برای یا علیه هر چیزی)، و نه آنقدر کور برای دیدن شادی که این به بسیاری از مردم به ارمغان می آورد ... من به طور کامل یک قطعه کار قدرتمند را درک می کنم. اما من واقعا آن را دریافت نمی کنم. و من به شدت توصیه ماجراهای و مصائب ماقول را به هر کسی و همه که Solitude پیدا کردن پایان تمام و همه است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب صد سال تنهایی


 کتاب دین و نگرش نوین
 کتاب هانس کریستین اندرسن وشش قصه
 کتاب رختکن بزرگ
 کتاب عشق و جنایت در سیسیل
 کتاب عروسکی در باغ
 کتاب رمانتیسم