کتاب رنج های ورتر جوان

اثر یوهان ولفگانگ فون گوته از انتشارات ماهی - مترجم: محمود حدادی-ادبیات کلاسیک

بخش نخست رمان رنج‌های ورتر جوان، در قالب نامه است، و بخش دوم ترکیبی از نامه‌ها و گزارش گردآورنده‌ی این نامه‌ها. این اثر پس از گذشت بیش از دو قرن هنوز هم از محبوب‌ترین آثار ادبیات جهان است، زیرا نویسنده در آن، روح عصیان‌گر دوره‌ی ادبی طوفان و طغیان را به خوبی نشان می‌دهد.
داستان مربوط به نجیب زاده‌ای است که در دهکده‌ای کوچک مستقر می‌شود و دل در گرو عشق دوشیزه‌ای بسیار پاک و خوبرو به نام شارلوته می‌نهد که او نیز احساسات لطیف عاشقانه مرد جوان را پاسخگو است .آنها پیوسته به دیدار یک دیگر می‌شتابند اما ورتر نمی‌داند که دوشیزه جوان مسئولیت مراقبت از خواهران و برادران جوان‌تر خویش را دارد ;زیرا مادرشان از دنیا رخت بر بسته است ;از این رو, او با مردی منطقی و بسیار درخور اطمینان نامزد است .ورتر برای چندی از آن جا دور می‌شود اما طاقت نمی‌آورد ...


خرید کتاب رنج های ورتر جوان
جستجوی کتاب رنج های ورتر جوان در گودریدز

معرفی کتاب رنج های ورتر جوان از نگاه کاربران
مقدمه ای بر مابعدالطبیعه ی انتحار

زندگی ما، از دید ما، نقطه ی پایانی ندارد. زندگی ما البته پایان دارد که همانا مرگ است. اما مسئله ی مهم، این است که ما هرگز لحظه ی مرگ خود را، لحظه ی نیست شدن خود را ادراک نمی کنیم. ما تا یک لحظه مانده به مرگ را ادراک می کنیم، اما نه لحظه ی مرگ را. در نتیجه، چنان که ویتگنشتاین هم می گوید، مرگ جزئی از زندگی ما نیست، مرگ هر فرد واقعه ای در زندگی خود او نیست، واقعه ای در زندگی اطرافیان و شاهدان است.

به این ترتیب بسیاری از خودکشی ها از نظر عقلانی واهی هستند. البته خودکشی برای پایان دادن به رنج های زندگی موجّه است، اما خودکشی برای غمگین کردن دیگری، برای اثبات کردن مظلومیت خود، و یا دواعی مشابه، امری غیر عقلانی است. در این نوع خودکشی ها، فرد چنان در احساسات و تخیّلات غرق می شود که فرصت درست اندیشیدن ندارد. فرد پس از ضربه خوردن از معشوق خود را مظلوم می یابد، تخیّلش فعّال می شود و همچون کودکان، حالتی را تصوّر می کند که مرده و معشوقش سوگوار و ضجّه زنان، پشیمان شده که چرا به او ظلم کرده و به این ترتیب با غمگین کردن معشوق، انتقام ظلم های او را می گیرد و تشفّی خاطر می یابد. اما در این تخیّلات، فرد همیشه خود را همچون ناظر بیگانه ای تخیّل می کند که دارد به ماجرا نگاه می کند، انگار دوربینی است که در سه کنج اتاق کار گذاشته اند؛ متوجّه نیست که اگر خود را بکشد، او خودش همان جسد بی جانی می شود که آن گوشه افتاده است، و جسد بی جان نمی تواند تشفّی خاطر بیابد، چون @خاطر@ و ذهنیتی ندارد، چون ادراکش به کلی از بین رفته است و نه معشوقش را می بیند، نه گریه های او را.

مشاهده لینک اصلی
کل این نوشته شامل چیزهایی است که می‌تواند کتاب را لو بدهد!

صدای سخن عشق
عشق احساس لطیفی‌ست ولی هر داستان عاشقانه‌ای خواندنی نیست حتی اگر با خودکشی تمام شود. اشک ریختن، غر زدن، خود را به پای معشوق انداختن، و آسمان و زمان را ناسزا گفتن، برای یک عاشقانه ساختن کافی نیست. به جز در صفحات پایانی من چیزی چندان بیشتر از آنچه گفتم از ورتر عاشق ندیدم. عشق ورتر قدرتی نداشت. منشا هیچ اثری نبود. بالنده نبود. درخشان نبود و در نهایت خودش را خاموش کرد. مجال ترحم می‌داد ولی جای دلسوزی همدلانه نداشت. قابل تحسین نبود.

میان‌مایه
ورتر برایم چیز چندان ویژه‌ای نداشت. نه مثل یک قهرمان بود، نه چون یک اسطوره. برای من بیشتر شبیه مجنونی بود که خامدستانه می‌کوشید چنین نقش‌هایی را بازی کند. بیشتر شبیه کودک ناتوانی بود اسیر دنیایی کوچک از غصه‌هایی که به نظرش بزرگ بودند. و او تنها غر می‌زد. تنها جایی که ورتر چند قدمی برداشت، در انتهای قصه بود، بوسه‌هایی گرفت و از جانش گذشت.

شارلوت برای ورتر درخشان بود ولی برای من هیچ کجا ندرخشید. کتاب چندان نوری بر وجودش نینداخت و تنها تصویری ماند در آینه‌‌‌ای خیس از اشک‌های ورتر جوان و مزین به احساسات پاک مادرانه برای برادران و خواهرشان. فکر می‌کنم شخصیتی که درگیر چنین رابطه‌ای نامتعارف است، باید ژرف‌تر می‌بود و می‌نمود.

ورتر خودشیفته
در چند جایی از زبان کسان مختلف، صحبت از ابعاد درخشنده‌ی شخصیت ورتر است. او هم‌نشین سفیری می‌شود. شخص محترمی نیز -گمان کنم یکی از دوستان سفیر- مشتاق هم‌کلامی با اوست. مشخص است که دیگران وی را تحسین می‌کنند، و او خود شیفته‌ی خویش است. شاید همین خودشیفتگی کودکانه سبب می‌شود که درخشان‌ترین فن وی غر زدن باقی بماند.

دو درخت زیزفون
ورتر شیفته‌ی طبیعت است. تصاویری که او از کوه و دشت و درختان ترسیم می‌کند به شدت هوس‌انگیز و خواستنی هستند. ورتر مدام در حال جان و معنای دوباره بخشیدن به درختی، سایه‌ای، کوهی، و گوشه‌ و کناره‌ای است. او با مهارت طبیعت را از آن خود می‌کند.

فرم
کتاب با نامه‌هایی شروع می‌شود. سپس یک راوی دارد که دوران پایانی ورتر را روایت می‌کند. صفحاتی هم اختصاص دارند به خوانش بخش‌هایی از قصه‌های اوسیان. گونه‌گونی شکل روایت از جذابیت‌های کتاب است. دون‌کیشوت سروانتس چنین بازی‌هایی دارد.

خودکشی و تجاوز و قتل
در کتاب داستانکی است در مورد کارگر مزرعه‌ای که عاشق زن صاحب مزرعه -که مجرد است- می‌شود. مرد مجرد پس از چندی تحمل، تحت تاثیر عشق فراوان! تلاش می‌کند به زن تجاوز کند! از مزرعه اخراج می‌شود. بعدها به رابطه‌ی عاطفی مرد کارگر بعدی با زن حسادت می‌کند و زن را می‌کشد تا دیگر نه برای کسی باشد و نه کسی را از آن خود کند. ورتر علاوه بر ستودن خودکشی از ابتدای کتاب، سعی می‌کند با مرد متجاوز و بعداً قاتل همدل باشد و از او دفاع کند. نمی‌خواهم بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های داستان و شخصیت طرفین به روشی ستنی چنین اعمالی را قضاوت کنم ولی آیا عشق هیچ چیز بهتری به جز تجاوز و کشتن و خودکشی برای انجام دادن و ستودنی شدن ندارد؟

خرد خندان ورتر
نسخه‌ای که من خواندم، مقدمه‌ای دارد از پی‌یر برتور. در پایان این مقدمه‌ی طولانی، برتور پس از پیشنهاد نقطه‌نظرهای گوناگون، می‌گوید ممکن است گوته در این اثر قصد ارائه‌ی نگاهی تمسخرآمیز به احساسات شاعرانه بسیار افراطی دوران خود را نیز داشته باشد. برتور اشاره می‌کند به چند اثر طنز که گوته پس از این کتاب نوشته. همچنین می‌گوید که گوته به شدت اهل بالماسکه و تفریح و سرگرمی‌های مختلف بوده است. در همان ابتدای جوانی شخصاً ماجرایی عاشقانه داشته که ناگهان رهایش می‌کند.

پیشنهاد می‌کنم آن مقدمه را بخوانید. خواندنش خالی از لطف نیست و با این جمله به پایان می‌رسد:
... و آیا نمی‌توان در سایه‌های نفوذ ناپذیر ورتر، خردی خندان (هر چند نامنتظره) یافت؟

اوسیان
در بخش‌های پایانی، ورتر بخش‌هایی از اسطوره‌ای را می‌خواند به نام اوسیا‌ن که اسکاتلندی‌ست. من پیش از این جایی اشاراتی شنیده بودم از داستانی عاشقانه‌ مربوط به دختر پادشاهی که عاشق دشمن پدرش می‌شود و مردی را که دوست دارد در جنگ برعلیه پدرش یاری می‌رساند. الان متوجه شدم که ظاهراً این داستان دلکش بخشی از همین سروده‌هاست. داستانی که گفتم را اینجا بخوانید. در مورد اوسیان این لینک‌ها را ببینید.
https://www.gradesaver.com/the-sorrow...
https://en.wikipedia.org/wiki/Ossian
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%...

ظاهراً اپرایی دل‌انگیز از این داستان عاشقانه هم ساخته شده است. من هر چقدر گشتم پیدا نکردم. اگر کسی یافت، من هم می‌خواهم!

گوته، ورتر، ناپلئون و نیچه
در کل کتاب برای من میانمایه بود ولی نیچه گوته را به عنوان یکی از آخرین آلمانی‌های ستودنی، می‌ستود. ناپلئون شیفته‌ی این کتاب گوته بود و بارها آن را خوانده بود. ناپلئون اوسیان را نیز بسیار می‌ستوده است. این احتمالاً از دلایل علاقه‌اش به ورتر است. چنین کتاب مجبوبی گوته را چنان مجبوب همگان کرده بود که مردم در دوره‌ای در مد و پوشش هم از وی پیروی می‌کردند.

پی‌نوشت ۱: مقدمه‌ای که پیش از این اشاره‌ کردم در نزدیک ۴۰ صفحه از ورتر و گوته و جایگاه‌ش در تاریخ ادبیات آلمان اروپا می‌‌گوید. نام گوته را به همراه شکسپیر، دانته و هومر به عنوان نمادهای اروپا می‌برند.
پی‌نوشت ۲: من هنوز نقد خوبی در دفاع از این کتاب نخوانده‌ام. هر چی دیده‌ام، بیشتر تحسین و کلی‌گویی بوده است. اگر چیزی یافتید، من هم خواهانم!

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب رنج های ورتر جوان


 کتاب کافر
 کتاب a passage to india
 کتاب sula
 کتاب Beloved
 کتاب Pale Fire
 کتاب A Horse at Night: On Writing