کتاب جنایت و مکافات

اثر فئودور داستایفسکی از انتشارات نشر کتاب پارسه - مترجم: پرویز شهدی-ادبیات کلاسیک

Raskolnikov، دانش آموز فقیر زندگی در سنت پترزبورگ از سلطنتی، مصمم است که بیش از بشریت خود را دریافت و اراده فرد خود را بدون هیچ گونه تضمین. هنگامی که او قتل و سرقت را مرتکب می شود، او داستان ایفا می کند که برای گذراندن تعجب وجدانش، درخشندگی جوی و عمق مشخصه و دید آن تقریبا در ادبیات جهان بی نظیر است. بهترین شناخته شده ترین شاهکارهای داستایوفسکی، جرم و مجازات می تواند هر مقدار از بین بردن را بدون از دست دادن یک قدرت از قدرت خود بر تصورات ما تحمل کند.

درام دودوفسکی از گناه، گناه و رستگاری داستان غم انگیزی از یک

مترجمان برنده جایزه ریچارد پاور و لاریسا ولچونسکی این رمان بی نظیر و غم انگیز را با انرژی، انعطاف پذیری و گستره ای از صدای خود انجام می دهند. عدالت کامل به نبوغ خالق آن.


خرید کتاب جنایت و مکافات
جستجوی کتاب جنایت و مکافات در گودریدز

معرفی کتاب جنایت و مکافات از نگاه کاربران
867. Преступление и наказание = Crime and Punishment, Fyodor Dostoevsky
عنوانها: جنایت و کیفر (مترجم: محمدرضا عسکری در 147 ص)؛ جنایت و مکافات؛ نویسنده: فئودور داستایوسکی؛ تاریخ نخستین خوانش: در ماه می سال 1970 میلادی
عنوان: جنایت و مکافات؛ نویسنده: فئودور داستایوسکی؛ مترجم: مهری آهی، تهران، صفیعلیشاه، 1345؛ در 790 ص؛ چاپ دیگر: تهران، خوارزمی، 1363،
قدیمیترین ترجمه را: اسحق لاله زاری و انتشارات صفیعلیشاه از این کتاب نشر داده اند در 396 ص، سپس: مهری آهی در 790 صفحه انتشارات خوارزمی، بهروز بهزاد هم در 626 ص انتشارات دنیای کتاب؛ اصغر رستگار نیز در دو جلد در اصفهان، نشر فردا؛ شکیباپور در 626 ص؛ پرویز شهدی کتاب پارسه در 659 ص؛ احمد علیقلیان در 730 ص نشر مرکز، لویا روایی نیا نگارستان کتاب در 976 ص؛ هانیه چوپانی در 800 ص، نشر فراروی؛ مریم امیر و آرزو پیراسته در 811 ص یاقوت کویر؛ علی صحرایی در 775 ص؛ نشر مهتاب؛ اصعر رستگار در در 711 ص نشر نگاه؛ نسخه خلاصه شده: با ترجمه: امیر اسماعیلی؛ تهران، توس، 1364؛ در 214 ص؛
داستان دانشجویی به نام «راسکولْنیکُف» است، که با رعایت اصول مرتکب قتل می‌شود. با انگیزه‌ های پیچیده‌ ای که حتی خود راسکولنیکف از تحلیل آنها عاجز است؛ او زن رباخواری را همراه با خواهرش (که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر شده) می‌کشد، و پس از قتل، خود را ناتوان از خرج پولها و جواهراتی که برداشته، می‌بیند؛ و آنها را پنهان می‌کند. پس از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه، راسکولنیکف این تصور را که هر کس را که می‌بیند، انگار به او مظنون است؛ و با این افکار کارش به جنون می‌کشد. در این بین او عاشق سونیا میشود، دختری که به خاطر مشکلات مالی خانواده‌ اش، دست به تن‌ فروشی زده. مضمون و درون‌مایهٔ رمان تحلیلِ انگیزه‌ های قتل، و تأثیر قتل بر قاتل است؛ که داستایوسکی مسئلهٔ رابطه میان: خویشتن و جهان پیرامون، و فرد و جامعه، را در آن گنجانده است. ...؛ خوانش نخستین بار این کتاب مدهوشم کرد. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
فوق العاده

قلم افسانه ای داستایوفسکی، توصیف بی نظیر جزئیات، داستان پردازی عالی و شخصیت پردازی مناسب باعث شد این رمان به اثری فوق العاده تبدیل بشه.


داستان تمام مدت هیجان انگیز بود و تا انتها، هیچ افتی نداشت و اصلا حوصله سر بر نمیشد. با اینکه جزئیات از نظر آماری زیاد استفاده شده اند، اما استفاده ازشون در جای مناسب، کاملا تعداد رو توجیه میکنه به طوری که هیچ جزئیاتی اضافه نیست و روی هیچ بخشی بیش از حد لازم تمرکز نشده. شخصیت پردازی و دید روان شناختی ای که نسبت به تک تک شخصیت ها داشت، باعث میشد که خواننده دنیا رو کاملا دقیق از چشم اون فرد ببینه و تصمیمات اون شخص رو با منطق و زاویه دید خود اون فرد کاملا درک کنه.
به معنای کلام میشه دنیا رو از زاویه دید فردی قاتل با شرایط شخصیت اصلی داستان، دید.
کنار هم قرار دادن حرفه ای این اشخاص و ایجاد پلات اصلی داستان، باعث میشه که دنیایی به وجود بیاد که خواننده هنگام خواندن این اثر، در اون حضور داشته باشه و کاملا هدفمند، حرکت به سمت جلوی داستان رو درک کنه. داستان شما رو کاملا در خودش غرق میکنه، جوری که حجم کتاب و گذر زمان اصلا به چشم نمیاد و حس نمیشه. رنج شخصیت ها اونقدر استادانه و دقیق بیان شده، که به رنج شخصی خود خواننده تبدیل میشه.


نظرشخصی : از بین تمام کتاب هایی که تا این لحظه خواندم یا اسمشون رو شنیدم، این اثر، بهترین عنوانی که میشه برای یک کتاب انتخاب کرد رو داراست.

مشاهده لینک اصلی
آه، فدور. چه چیز دیگری می تواند من را نگه دارد و بیدار شب بعد از ظهر، هر چند من هر روز صبح به خودم قول می دهم برای رفتن به خواب در یک ساعت مناسب و معقول؟ چه کسی می تواند چنین احساساتی واقعی انسان را ایجاد کند که من احساس می کنم همه آنها را تجربه خودم؟ چه کسی می تواند بچه های من را برای شام ساندویچ پنیر کبابی، تخم مرغ، یا وفل های یخ زده منزل بگذارد، فقط برای صرف وقت بیشتر با شما؟ هیچ کس دیگری وجود ندارد. فقط تو.

مشاهده لینک اصلی
چه می توانم به 7000+ بررسی اضافه کنم (در آن زمان من می نویسم)؟ من فکر می کنم این کتاب به خاطر تمام موضوعاتی که پوشش می دهد بسیار جذاب است. همانند دادگاه محاکمه، این موضوع مربوط به بسیاری از موارد مهم مرتبط با یکدیگر است و امروزه موضوعات مهم همچنان مهم هستند، حتی اگر این کتاب در ابتدا در سال 1865 منتشر شد. مطمئنا، در مورد جرم و مجازات بسیار زیاد است. اما همچنین دیوانگی و دیوانگی موقت، دومین درخواست قانونی است که می تواند در روسیه از اواسط دهه 1800 وارد شود. در مورد گناه و وجدان، مدتها قبل از فروید. در حقیقت، این کتاب در زمانی نوشته شد که نظریه های روانشناختی به ریاضی می رسید. در مورد اعترافات دروغین. آن را در مورد فقر و طبقه اجتماعی و افرادی که بالاتر از طبقه خود و افرادی که از طبقه ای که به آن متولد شده اند، بالا می روند. آن را در مورد رویاهای وحشی و بدبختی جوانان می دانید. همچنین در مورد بسیاری از نظریه های اجتماعی که در آن زمان در روایات ذکر شد اشاره شده است. بنابراین، برای مثال، اگر می خواهید، بر روی ویکی پدیا کلیک کنید تا در مورد سیستمFouryers @ و فالانسترهایش. تلاش برای تجاوز جنسی، اخاذی، کار کودک، فحشاء کودک، ازدواج فرزند و خشونت کشیده شده است. بحث در مورد ازدواج برای پول وجود دارد. تنش های قومی بین روس ها و آلمانی ها از سن پترزبورگ وجود دارد. آیا باید به خیریه بپردازید یا باید شرایطی را که باعث فقر شدید را تغییر دهید؟ مثل من، ممکن است تصور کنید این یک ایده مدرن است، اما در اینجا، آن را در سال 1865 ارائه شده است. در مورد الکل به میزان زیادی وجود دارد. یک کارآگاه گربه و موش و کمی از رستگاری مسیحی را ببندید. جای تعجب نیست که این کلاسیک است.

مشاهده لینک اصلی
â € œCrime؟ چه جرمی؟ ... کشته شدن یک عصبانیت ناخوشایند و مضر، یک زن مزدور قدیمی کثیف که هیچ کس برای کسی به ارمغان نیاورد، برای کشتن چه کسی باید چهل گناه را ببخشد، که نیروی حیوانات فقیر را می خورد و شما آن را یک جرم می دانید؟\nفقط چند تکه پراکنده است، زیرا نمی دانم چگونه شروع کنم. پس از بازجویی از جرم و مجازات، من کاملا ناراحت هستم. چه کاری باید بکنم؟ چه چیزی باید بگویم؟ به نظر من، برای نوشتن یک بازنگری از یکی از شاهکارهای بزرگ فئودور داستایوفسکی، تعهدی جدی است. برای نوشتن یکی از مناسب تر، حتی سخت تر. بنابراین در اینجا فقط چند توهین است که توسط Dostoyevskys کلمات خود را پشتیبانی می شود به طوری که من تمام آن را نفهمیدم. یک نکته: امروز بررسی من روی رادیون رومانویش راسکولنیکوف متمرکز خواهد شد، اگرچه خیلی بیشتر از آن است که بگوییم. آه، چنین ناامید کننده ای جذاب است. زمانی که به Dostoevsky رفتم، دوره ای در زندگی ام داشتم. شاید به این دلیل که کتاب هایش باعث شده من در مورد انسان بودن فکر کنم. این یک مطالعه قابل توجه در احساسات، شدید و مضطرب است. â € œRaskolnikov در سردرگمی کامل بیرون رفت. این سردرگمی شدیدتر و شدیدتر شد. همانطور که او به سمت پله ها رفت، او حتی کوتاه، دو یا سه بار متوقف شد، به طوری که ناگهان برخی از اندیشه ها را گرفت. وقتی او در خیابان بود، فریاد زد: \"ای خدای، این چقدر ناپایدار است! و می توانم، احتمالا می توانم. خیر، بی معنی بودن آن، زباله اش! @ او قطعا اضافه کرد. @ و این چطور می تواند چنین چیزی بی شرمی به سرم برسد؟ چیزهای کثیف که قلب من قادر است. بله، کثیف تر از همه، نفرت انگیز، نفرت انگیز، بی رحمانه - و برای یک ماه کامل Ive beâ € |. اما هیچ کلمه ای، بدون تعظیم، می تواند تحریک خود را بیان. احساس خستگی شدید، که شروع به سرکوب و شکنجه قلب او در حالی که او در حال راه رفتن به زن پیر بود، تا به حال به چنین زمین دسترسی پیدا کرده بود و چنین فرم مشخصی را گرفته بود که او نمی دانست که با خود چه کار کند از فراموشی خود فرار کن â € آیا این معجزه است که من با Raskolnikov تسلیم؟ وقتی مادرش مادرش را تحسین کرد، وقتی او را دوست داشت، او را دوست داشتم این احساس اضطراب Raskolnikovs را احساس کردم، و سعی کرد او را به عقب بر گرداند وقتی که او از مراحل به آپارتمان قدیمی زنانه صعود می کرد؟ اما او رفت. و این باعث شد که من به خاطر این که تازه، به عنوان خواننده هر چه زودتر، اتفاق می افتاد؟ بله، او شخصیتی نیست که من با آن همدردی دارم. با این حال، من می توانم شروع به درک او و ناامیدی او. بله، داستایوفسکی یک شخصیت بسیار واقعی را ایجاد کرد و به او اعتقاد داشتم که به اندازه ذهنی خود را با خلقت خود غوطه ور می کند، در حالی که در کتابش غوطه ور است. و این باعث شد که من صفحات را تا آخرین بچرخانم. â € œNo، من نمی توانم انجام این کار، من نمی توانم آن را انجام دهید! با توجه به این که در هیچ یک از این استدلال هیچ نقصی وجود ندارد، تمام آنچه که من در ماه گذشته به آن اشاره کردم روشن است به عنوان روز، درست مثل arithmeticâ € |. خدای من! به هر حال من نمیتوانم خودم را به آن بسازم! من نمی توانستم این کار را انجام دهم چرا، پس چرا من هنوز هم â € |؟ â € Raskolnikoffs توجیه برای عمل او این بود که مردان بزرگ و معروف، مانند Ceasar و ناپلئون، قاتلان توسط تاریخ نادیده گرفته شد. او خود را با آن شخصیت های تاریخ شناسایی کرد. و این باعث شد که او مرتکب جرم شود. چگونه او می تواند قتل را توضیح دهد؟ من می فهمم او فقط نیاز به اعتقاد دارد که آن را به خود توضیح دهد. او ناپلئون نبود او در جنگ نمی جنگید و او آن را می دانست آنچه او مورد نیاز بود، یک استدلال اخلاقی بود که او را به قدم گذاشت و دستان خود را در عمل نهایی برداشت. @ و شما فکر نمی کنید که من آن را به عنوان یک احمق به طور مداوم رفت؟ من به عنوان یک انسان عاقل به آن رفتم، و این فقط تخریب من بود. و شما نباید فرض کنید که من به عنوان مثال نمی دانستم که اگر من خودم شروع به سوال خود کردم که آیا من حق داشتن قدرت را داشتم؟ \"من مطمئنا حق نداشتم\" یا اینکه اگر خودم از خودم پرسیدم که آیا انسان چطور است ثابت کرد که این کار برای من آسان نیست، هرچند ممکن است برای یک مردی که مستقیما به هدفش بیاید بدون اینکه سؤال کند. »اگر من تمام آن روزها نگران بودم، فکر کردم که آیا ناپلئون این کار را انجام داده یا نه، به وضوح احساس کردم البته من ناپلئون را نداشتم من مجبور شدم تمام عذاب این نبرد ایده ها را تحمل کنم، سونیا، و من تمایل داشتم آن را بسوزانم: من می خواستم بدون قید و شرط قتل، به خاطر خودم، فقط خودم را بکشم. من نمی خواستم حتی خودم راجع به آن بگویم. این برای کمک به مادرم بود که قتل را انجام دادم. \"این نومیدی نیست.\" من قتل را برای به دست آوردن ثروت و قدرت و تبدیل شدن به خیرخواهی از بشر انجام ندادم. مزخرف! من به سادگی آن را انجام دادم؛ من خودم را تنها برای خودم قتل عام کردم و اینکه آیا من به دیگران خیرخواه شدم یا زندگی ام را مانند یک عنکبوت گرفتم، مردان را در وبم گرفتار کرده و زندگی را از مردان بیرون می کشم، در آن لحظه نمی توانستم مراقبت کنم. € | و آن پولی بود که من می خواستم، سونیا، زمانی که من آن را انجام دادم. این پولی نبود که من می خواستم، اما چیز دیگری بود. همه چیز را هم اکنون می دانم. »متوجه شدم! شاید هرگز نباید مرتکب قتل شود. من می خواستم چیز دیگری را بیابم چیز دیگری من را به من هدایت کرد. من می خواستم پس از آن و به سرعت متوجه شدم که آیا من مانند یک نفر دیگر یا یک مرد بودم. این که آیا می توانم بر موانع بروم یا نه، آیا می توانم بجنگم یا نه، آیا ...

مشاهده لینک اصلی
یکی دیگر از بررسی های من به عنوان من برو! من فکر می کنم من فقط نمی توانم از دواستیوفسکی ها را از بین ببرم، دجله، پیچیده و دنیوی روحانی خشمگین، به رغم آنکه برادران کرامظوف به پایان رسید، من خودم را به جرم و مجازات می رسانم، کتابی که 20 سال پیش خوانده ام. ترجمه جدید آماده Oliver Ready و فوق العاده آن تا کنون. من می توانم تصور کنم که این کتاب چگونه باید در آن زمان تکان دهنده باشد. این جهان را به تصویر می کشد که هرکدام از آن ها از شخص دیگری استفاده می کنند یا از مزایای استفاده می کنند، جایی که اکثر شخصیت ها درگیر مبارزه متوسط، کوچک و ورشکستگی اخلاقی برای بقا هستند. به طرز وحشیانه ای، خود راسكولنیکوف، كه نزدیکترین مفهوم ایده آل بودن فضیلت را در میان همه ی كسانی می بیند، زمانی كه از خواهر خود برای انجام كارهایی كه دوست ندارد، به خاطر پول مردانه، با توان بالقوه خود برای كاهش خانواده اش از فقر *** Dostoyevsky درخشان در نشان دادن یک شخصیت در لبه - یکی که افکار خود را بین روشنایی و پارانویا قرار می گیرند و نفس خود را غرق در او حتی زمانی که او به سختی می توانید انرژی برای خارج شدن از مبل خود را جمع آوری. آنچه در مورد شور و شوق او جالب است، اخلاقیات عمیق است که همراه آن است - حس او از بی عدالتی های جهان، همانطور که زمانی که او به سراغ صرفه جویی در مارمالادو، مستی که توسط اسب وحشت زده شد، و به ارمغان می آورد مرد به خانواده اش و احساس خود را برای آنها متاسفم همه او را ترجیح می دهد و به آنها پول می دهد. شما در اینجا حس یک مردی را دارید که عمیقا احساس گناه و بی عدالتی جهان را می کند، کسی که به سختی می تواند آن را تحمل کند، و در عین حال قاتل و شاید یکی از دلهره ترین ها را می بیند. و در عین حال .... Raskolnikov نیز کاملا از @ phonies، @ برای استفاده از مدت Holden کولفیلد، به عنوان کاملا با مشکوک است، زمانی که او با نادان خواهران خود مواجه است. یکی دیگر از عوارض این شخصیت جالب است. آیا او @ honest @ شخصیت در کتاب است؟ او یک راه است، اما البته بزرگترین راز پنهان شده است. او به طور مداوم در برابر خودکشی خود مبارزه می کند و اغلب در آستانه محو کردن جرم وی است. او حتی در یک لحظه هم کار می کند، اما شنونده او شوخی می کند، و او با هم بازی می کند، اما می توانید ببینید که چطور رفتار غیرانسانی خود را برای او بسیار دردناک است. *** وقتی Raskolnikov از Sonya ناراحت کننده بازدید می کند، مسیح عجیب می شود به نظر می رسد که همه ی رنج ها بر روی شانه هایش، به ویژه رنج کودکان، به طور مداوم هشدار می دهد که سونیا در مورد آنچه که خواهر و برادر جوان او اتفاق می افتد باید مادر خود را بمیرد . اما البته همه اینها توسط Raskolnikovs به رسمیت شناخته شده آتشیسم، که او را به سانیا روشن می کند زمانی که او می گوید که خدا هرگز اجازه نمی دهد که مادر خود می میرند و این کودکان را به عنوان کودکان یتیم بی خانمان و بی خانمان ترک می کند، و Raskolnikov پاسخ، خدای مخرب، @ با پرسیدن: @ اگر خدایی وجود ندارد؟ @ *** مطمئنا هیچ رمانتیک نیست فقر در اینجا، همانطور که ما مشاهده کاترینا Ivanovna به معنای واقعی کلمه از بین رفته و از شرایط او می میرند. یک صحنه ترسناک و ترسناک وقتی که بی خانمان است، او بچه های کوچک خود را به سمت خیابان می کوبد، آنها را مانند هنرمندان می پوشاند، و خواستار آواز و رقص برای سکه ها می شوند، در حالی که گریه می کنند و فریاد می زنند و سرفه می کنند. پیش بینی های Raskolnikovs درست می شود، زمانی که او پس از آن به Sonya تبدیل می شود و شگفتی که چه اتفاقی خواهد افتاد برای کودکان در حال حاضر. *** Raskolnikov، برای تمام قدرت خود را از همدلی، به نظر می رسد برای چیزی بیشتر طولانی - برای قدرت برای دستیابی به عظمت، تبدیل شدن شخصیت بزرگی از تاریخ است و قتل او در این تلاش محدود است. او تصور می کند که اگر ناپلئون، به منظور تحقق یافتن سرنوشت خود، مجبور شد تا چند تن از افراد مقتدر را بکشد، آیا او در انجام این کار توجیه نمی شود؟ Passages مانند این همه انواع وحشت های قرن بیست و یکم را به نمایش می گذارند و جذابیت آن ها را در اینجا مشاهده می کنند، که توسط این شخصیت پیچیده تر صحبت می شود. *** اکنون Raskolnikov به سمت سونیا متلاشی شده و Svidrigailov از اتاق خوابیده است. درب بعدی Svidrigailov تلاش می کند از دانش خود برای مقابله با خواهرش Raskolnikovs تلاش می کند و او را در قدرت خود می گیرد، ادعا می کند که Raskolnikov دور او را به امریکا برای او را نجات دهد، اگر تنها Avdotya به او تسلیم. در یک صحنه مستقیما از یک رمان پالپ، شوکه می شود و یک رولر را می کشد و به او نزدیک می شود، فقط به سرش می چسبد. اما او متوجه می شود که او هرگز او را دوست نخواهد داشت و حتی پس از آنکه رولر را کنار بگذارد، او را به فرار می رساند. *** برخی از اسپویلرها ممکن است پیروی کنند، اما من بهترین کار را ندارم که بیش از حد دور شوم: سرنوشت Svidrigailov برای من یک نکته دروغین در کتاب - یک نقطه که Dostoyevsky راه آسان را انتخاب کرد. من به هیچ وجه متقاعد نشده بودم که از این بازی استفاده می کردم، و من احساس می کردم که نویسنده اساسا این شخصیت ناراحت کننده را از این راه می خواست. در غیر اینصورت، وای، پایان فقط فوق العاده بود - درام اینکه آیا Raskolnikov اعتراف می کند یا خیر با استادانه کشیده شد سپس، در سیبری، آنچه را که بعضی از غم و اندوه ترین خطوط کل کتاب را برای من گذاشتی

مشاهده لینک اصلی
یک تجربه خواندن عجیب و غریب، چه تضاد بی قید و شرط با فضای ترس، اضطراب و سردرگمی - و به یک حماسه نبرد اراده! به ندرت این روزها با این نوع احساس ناامید کننده و ناراحت کننده ای که به طور کامل، کاملا در جهان خیالی گم شده است، خوانده ام. از لحظه اول، زمانی که Raskolnikov در خیابان گام می زند و شروع به سرگردانی در اطراف پترزبورگ، به صفحات بسیار آخر، من با شخصیت های زندگی می کنم، من بخشی از داستان هستم، من نظر خودم را دارم، و در برابر اقدامات آنها بحث می کنند، در سر من، در حالی که خواندن در دیوانگی. چه می توانم بگویم؟ به اندازه کافی از انگیزه های موقت Raskolnikov برای انجام آنچه او می گوید، کافی است. من هیچوقت با او موافق نیستم، نه با نظری که او پیشنهاد می کند، و نه با این ایده که او می تواند از طریق شدت درد و رنج خود جرم خود را تحمیل کند. من از بیقراری که از او می خواهم، به عنوان یک جزئیات بی اهمیت در تصویر بزرگتر او، شخصیت او، رنج او، و رستگاری نهایی و قیامش به عنوان \"مرد جدید\"، عذاب می بخشد. حتی اگر پیگمخانواده شخصیتی دلسوزانه نباشد، او یک زن مستقل است که خود را برای خودش فراهم می کند بدون اینکه بدنش را به یک شوهر یا یک جفت طعمه بفروشد. او \"خالص\" نیست و با نابودی او، غرور، ارتقاء خود، توهین یا هوسری، او Raskolnikov را از بین می برد. همانطور که Raskolnikov در یک نقطه می گوید، این کار شیطان نیست. یک مرد بزرگ باید بتواند مسئولیت اقدامات خود را بیشتر کند. خود راسكولنیکوف است كه به طور آگاهانه و نزدیك محاسبه می كند كه یک زن پیر و زرق و برق دار، ارزش خود را ندارد. البته نه Raskolnikov! Shylock در Merchant از ونیز هم وجود ندارد! نه بخشی از جامعه اصلی، آنها را به نام قانون و عدالت و محبت می شمارند. شکسپیر و یا داستایوفسکی به آن اشاره می کنند که بدون صدای موعود و اخلاقی نیستند و بدون یک شخصیت در برابر دیگران قرار دارند. در جهان که زنان در آن مالکیت دارند، پرچمدار بی دست و پاگیر بی معنی است، مگر اینکه ثروت خود را به اموال خود تبدیل کنید. در مورد کشتن وحشیانه، با تبر؟ تنها چیزی که در این زمینه وجود دارد، اما همانطور که داستایوفسکی به خوبی یکی از نویسندگان درخشانترین شخصیت شیطانی است، من با خشمگینانه و با قاتل کارآگاهانه ی عاشقانه، عصبانی هستم. من برای او، با او، در ایستادن دراماتیک خود با پیتر پتروویچ، همتای فکری او احساس می کنم. مبادلات شفاهی آنها، تصویری از دو شکارچی را که در حال چرخش یکدیگر هستند، به کار می اندازد، در حالی که محاسبه دشمن را انجام می دهند، منجر می شود. من با روانپزشکی روبرو میشوم، حتی وقتی که من با او مخالفم، او را کنار بگذارم. چنین قدرت نابغه داستان نویسی Dostoyevsky است. او شخصیت هایی با نقاط ضعف عمده و موقعیت های بسیار متفاوت ایجاد می کند و همه آنها فضای خود را، به نظر آنها، لحظه ای در صحنه می دهند. و هنگامی که آنها ظاهر می شوند، توجه مخاطب را به خود جلب می کنند. داستایوفسکی اجازه می دهد یک سوءاستفاده گرایانه از خود به عنوان اعتراف زنانه، یکی از اعمال خیرخواهانه را انجام دهد که در واقع تاثیر مثبتی بر سه فرزند آینده دارد. او اجازه می دهد یک مستی، شخصیت خنده دار مارملاادوف، که همسرش را به دیوانگی و دخترش برای فحشا فشار می دهد، لذت بردن از درد و رنج را تقدیم می کند، تقریبا مانند یک فیلسوف، زمانی که عقیده خود را مبنی بر این که خداوند به خودخواهی خود احترام می گذارد زنان آن را نابود کرده اند و همان خدایی بدون هیچ گونه توجیهی به خود رحم می کند، زیرا که مایل است رنج ببرد (به ویژه اینکه کشیدن مو بسیار خوب است، به نظر مارمالادف، اثر خنده دار شامل!) Dostoyevsky اجازه می دهد زنان خود را به نام خیریه و دین قربانی می کنند. نیازی به گفتن نیست، من در این مورد معتقد هستم و به استثنای رنج های غیر قابل توصیف که در طول زندگی آنها تحمیل شده است، از هیچ یک از معیارهای مذهبی که به عنوان یک فضیلت توجیه می شود، خودداری می کنند - به نظر می رسد در زمان خشونت های تروریستی نگرش تقریبا ناامن صرفنظر از این، من از طریق روایت درخشان جادویی نویسنده رنج می برم. داستایوفسکی، ذهنیت روانشناختی و تحلیلی دقیق، تفاوت بین زنان در داستان، فداکاری \"خود\" و مردان خشونت آمیز، فدا کردن دیگران (اغلب زنان، کودکان و بیگناهان، مردان ذهنی فکری) به خاطر منافع خودشان در ترس آنها که فوق العاده هستند و حقوق خاصی را فراتر از قانون دارند. و او این کار را تا حدی قانع کننده می کند که خواننده احساس می کند با شخصیت ها بحث کند. من متوجه شدم که می گویم: «اما راسکولنیکوف، من واقعا نمی دانم که ناپلئون یک تسلی دهنده با تبر را برای نشان دادن عظمتش کشته است، این همان راهی نیست که مردان عالی قدرت را اعمال می کنند. و به عنوان یک یادداشت طرفدار، در این زمان از خبرخوان، عظمت سبک آمریکایی، ما باید از خودمان بپرسیم که این چیزی است که در همه تلاش می کنیم. »این یک کتاب قدرتمند است و کتابی درباره قدرت است. قدرت هیپنوتیزم که شخصیت کاریزماتیک بر دیگران اعمال می کند. قدرت فیزیکی که مردان بر زنان تحمیل می کنند و ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جنایت و مکافات


 کتاب کافر
 کتاب a passage to india
 کتاب sula
 کتاب Beloved
 کتاب Pale Fire
 کتاب A Horse at Night: On Writing