کتاب سووشون

اثر سیمین دانشور از انتشارات خوارزمی-ادبیات کلاسیک

Savushun chronicles the life of a Persian family during the Allied occupation of Iran during World War II. It is set in Shiraz, a town which evokes images of Persepolis and pre-Islamic monuments, the great poets, the shrines, Sufis, and nomadic tribes within a historical web of the interests, privilege and influence of foreign powers; corruption, incompetence and arrogance of persons in authority; the paternalistic landowner-peasant relationship; tribalism; and the fear of famine. The story is seen through the eyes of Zari, a young wife and mother, who copes with her idealistic and uncompromising husband while struggling with her desire for traditional family life and her need for individual identity. Daneshvars style is both sensitive and imaginative, while following cultural themes and metaphors. While Savushun is a unique piece of literature that transcends the boundaries of the historical community in which it was written, it is also the best single work for understanding modern Iran.


خرید کتاب سووشون
جستجوی کتاب سووشون در گودریدز

معرفی کتاب سووشون از نگاه کاربران
زری معصومانه پرسید:شما می گویید من دیوانه نشده ام؟
دکتر عبدالله خان گفت:به هیچ وجه
زری باز پرسید:دیوانه هم نمی شوم؟
دکتر عبدالله خان گفت: قول می دهم نشوی.
چشم در چشم زری دوخت و باصدای نوازشگری گفت:اما یک مرض بدخیم داریکه علاجش از من ساخته نیست.مرضی است مسری.باید پیش از اینکه مزمن شود ریشه کنش کنی.گاهی هم ارثی است.
زری پرسید: سرطان؟
دکتر گفت: نه جانم ،چرا ملتفت نیستی؟مرض ترس.خیلی ها دارند.گفتم که مسری است.
باز دست زری را گرفت و پیامبرانه افزود: من دیگر آفتاب لب بامم اما ازین پیرمرد بشنو جانم.در این دنیا،همه چیز دست خود آدم است.حتی عشق،حتی جنون،حتی ترس.آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند.می تواند آبهارا بخشکاند.می تواند چرخ و فلک را بهم بریزد.آدمیزاد حکایتی است.می تواند همه جور حکایتی باشد.حکایت شیرین،حکایت تلخ،حکایت زشت،...و حکایت پهلوانی...بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمی رسد،به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد.

مشاهده لینک اصلی
مستندی که از بی بی سی پخش شده بود، من رو به این فکر انداخت که که تاسف آوره که یک زن ایرانی ام و هنوز یه اثر از آثار سیمین دانشور، یکی از قهارترین نویسنده های زن ایرانی رو نخوندم. از همون روز شروع کردم که خوندن سووشون:

-توصیفات کتاب به نحوی عالی بیان شده بودند که در کتاب های دیگر کمتر این ویژگی را یافتم. مثلا در توصیف صدای یک پیرمرد:
عجب صدای نوازشگری داشت، او می توانست با آن صدا آدم را، حتی آدمی که شتاب داشت، حتی آدمی که خیالاتی شده بود را رام کند.
-نکته ی دیگری که باعث دلگیری ام از خانم دانشور شد، حس بدی بود که کتاب در مورد خانم ها به خواننده القا می کرد. در تمام طول داستان، زری شخصیت اول داستان، با وجود داشتن همسری که شخصیتی رهبر داشته و آشفتگی ها و ظلم حاکمان را به او یادآوری می کند، باز هم در فکر آسایش خانواده، نه تنها خودش در جهت پیشبرد عدل قدمی برنمی دارد، که همواره تلاش می کند همسر رهبرش را نیز از دادخواهی بازدارد. فقط و فقط به این دلیل که آسایش خانواده از بین نرود. کاراکتری با ویژگی اکثر زن های گذشته ی ایرانی. مثلا در قستمی از کتاب زری نقل میکند:
کاش دنیا دست زن ها بود. زن ها که زاییده اند، یعنی خلق کرده اند. و قدر مخلوق خودشان را می دانند. قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچ وقت عملا خالق نبوده اند، آن قدر خود را به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن ها بود، جنگ کجا بود؟
و زری زمانی به شجاعت برای دادخواهی دست می یابد، که مرگ همسر حس انتقام جویی را در او بر می انگیزاند.

-و اما مرگ یوسف، که شخصیت ستودنی داستان را بر عهده داشت. کاراکتر رهبر داستان، که همواره برای دادخواهی چشم به دهان بقیه ندوخته بود و خود را مسئول در برابر جامعه و قشر ضعیف می دانست. کسی که با مرگش هم نوای دادخواهی را در شهر آکنده می کند و مردمی که شهیدشان را به سر می گیرند و در تشییع جنازه اش فریاد دادخواهی به زبان می آورند. همان طور که مک ماهون، یکی از شخصیت های داستان، در نامه ی تسلایش به زری می نویسد:
گریه نکن خواهرم، در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که آمدی سحر را ندیده ای؟

-بریده هایی از کتاب: کاری کنیم ورنه خجالت بر آوریم / روزی که رخت جهان به جهان دگر کنیم.
در این دنیا همه چیز دست خود آدم است. حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس. آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جابه جا کند. می تواند آب ها را بخشکاند.می تواند چرخ و فلک ر بهم ریزد. آدمیزاد حکایتی است. می تواند همه جور حکایتی باشد.حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زت.. و حکایت پهلوانی.. بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت روحی او نمی رسد. به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد.


مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سووشون


 کتاب کافر
 کتاب a passage to india
 کتاب sula
 کتاب Beloved
 کتاب Pale Fire
 کتاب A Horse at Night: On Writing